همه مىگوييم كه نده! آزادى اين است كه همه آقايان الآن مىدانيد كه علماى ما، سياسيون ما، بازارى ما، الآن يك دسته دختر، پسر، زن، مرد، همه در حبسهاى اينها دارند به سر مىبرند. چه گفتند كه اين طور شده؟ يك كلمه گفتهاند كه آقا مثلًا بالاى چشمش ابرو [است]. آزادى ما عبارت از اين [است]! آن آزادى كه آقاى كارتر مىفرمايند كه آزادى تندى داده و مملكت را مترقى [كرده]؛ ترقى اجتماعى، يك اجتماع مترقى شاه درست كرده و منشأ مخالفت مردم با او اين است كه مردم مىگويند ما ترقى نمىخواهيم! ما مىخواهيم الاغ سوار بشويم! ... آقاى كارتر، عقيدهاش اين است [البته] عقيدهاش نيست، حيله اين است. او خيال مىكند اين حيلهها را ديگر مردم مىپذيرند. آقاى كارتر بايد بداند كه ديگر اين حيلهها، بازيها را ديگر كسى نمىپسندد از او؛ ديگر مردم فهميدهاند قضيه را.
همراهى و همدردى با مبارزان ايران
در هر صورت اين را من به همه آقايانى كه ملاقات كردم عرض كردم كه ماها همه مكلف هستيم؛ يعنى منِ طلبه كه اينجا نشستهام، آن آقا كه آنجا نشسته است، شماها در هرجا هستيد و در هر صورتى كه هستيد، تكليف الآن داريد؛ يعنى تكليف داريد كه با اين قيامى كه ملت ايران الآن كرده است، با اين اشتراك داشته باشيد. شما در اروپا هستيد نمىتوانيد كه ديگر [اينجا] ميدانى نيست كه در جنگ برويد، [ايران] ميدان است و [مردم] مبارزه مىروند و كتك مىخورند و- عرض مىكنم كه- كشته مىدهند و خون مىدهند؛ اينجا اين جور نيست؛ شما مىتوانيد با تبليغاتتان، شما هر يكىتان با ده نفر، بيست نفر از همين اروپاييها آشنايى داريد، رفاقت داريد، به آنها بگوييد مطلب را. اينها تبليغ كردهاند بر ضد ايران، بر ضد اسلام. شما مطلب را بگوييد كه آقا دعواى ما بر سر اين حرفها نيست كه به ما آزادى دادهاند [و ما آن را] نمىخواهيم؛ كه همه حرف مردم ايران اين است كه ما آزادى مىخواهيم و نداريم. به ما خيانت كردهاند. اموال ما را دارند مىدهند به امريكا؛ نفت ما را دارند مىدهند به امريكا. چنان هم نفت را مىدهند