«انقلاب» از شاه و ملت مىباشد، ديگر چه احتياجى به حزب تحميلى است؟!
درباره اين حزب- به اصطلاح- «رستاخيز ملى ايران» بايد گفت اين عمل- با اين شكل تحميلى- مخالف قانون اساسى و موازين بين المللى است و در هيچ يك از كشورهاى عالم نظير ندارد. ايران تنها كشورى است كه حزبى به امر «ملوكانه» تأسيس كرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر كس از اين امر تخلف كند سرنوشت او يا حبس و شكنجه و تبعيد و يا از حقوق اجتماعى محروم شدن است. مردم محروم اين كشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهى اعلام كنند؛ نظام پوسيدهاى كه از نظر اسلام مردود و محكوم به فناست؛ نظامى كه هر روز ضربه تازهاى بر پيكر اسلام وارد مىآورد، و اگر خداى نخواسته فرصت يابد اساس قرآن را برمىچيند؛ نظامى كه هستى ملت را به باد فنا داده و تمام آزاديها را از او سلب كرده است؛ نظامى كه طبقات جوان روشنفكر را در زندانها و تبعيدگاهها از هستى ساقط نموده و باز مىخواهد با اين حزب بازى اجبارى، بر قربانيها و زندانيهاى خود بيفزايد.
مردم مسلمان ايران مجبورند در برابر شاهى سر تسليم فرود آورند كه دستش تا مرفق به خون علماى اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهى كه مىخواهد تا قطره آخر نفت اين كشور را بفروشد و پولش را- به عناوين مختلف- به سرمايه داران و چپاولگران تقديم نمايد و به آن افتخار كند.
استعمار امريكا از ذخاير هنگفت نفت خود استفاده نمىكند، و از ديگران مىخرد كه براى مصالح كشورش محفوظ باشد؛ ولى شاه ايران اين طلاى سياه را مىفروشد و خزانه ايران و ملت را تهى مىكند، و درآمد آن را به جاى اينكه صرف اين ملت پابرهنه و گرسنه نمايد، به اربابان استعمارگرش وام مىدهد؛ و يا اسلحههاى خانمانسوز و مخرب مىخرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ايران و منطقه نگهبانى كند، و به خونريزى و سركوبى جنبشهاى ضد استعمارى ادامه دهد.
او تا ديروز با اخذ وامهاى كمرشكن از خارج، اقتصاد ايران را به ورشكستگى مىكشانيد و امروز با دادن وامها و خريد اسلحه، ملت را به افلاس كشانيده و از رشد بازمىدارد