از روز اول كه من يادم است- شماها جوانيد يادتان نيست- از روز اولى كه رضا شاه كودتا كرد، كودتايى بود كه با دست انگليسها بود! خود انگليسها هم بعد از اينكه اين رفت، در راديو دهلى گفتند كه (من خودم شنيدم) ما رضا شاه را آورديم و ليكن خيانت كرد برديمش! آن وقتى كه بردند او را به جزيره كذا، [1] در راديو دهلى- كه مربوط به انگليسها بود- گفتند كه ما رضا شاه را آورديمش سر كار و بعد از اينكه خيانت كرد او را برديم! خود آقاى محمد رضا خان گفت! در يكى از چيزهايش نوشته بود- كه شايد هم در همان خدمت براى وطنم [2] باشد- لكن بعدش اين را از بين بردند، ديدند بد حرفى زده است! كه متفقين وقتى كه آمدند اينجا، صلاح ديدند كه من باشم! از خاندان ما باشد! لكن جنابعالى هم دست نشانده هستى! «صلاح ديدند كه من باشم» معنايش اين است كه آنها مرا قرار دادند. ما مىگوييم نمىخواهيم يك كسى را كه با صلاح متفقين آمده اينجا، و حالا هم براى متفقين دارد كار مىكند، زحمت مىكشد، همه هستى ما را دارد به باد مىدهد. استقلالْ ما نداريم، آزادى بيان نداريم، آزادى قلم نداريم، هيچى نداريم.
نابودى كشاورزى و تزايد فقر
زراعت يك مملكت زراعى كه زراعتش بايد صادر بشود چقدرها، اينها براى 33 روز- مثل اينكه اين طور نوشته بودند، 33 روز يا 34 روز، يك همچو چيزى دارد- باقى آن را بايد از خارج بياورند. شما الآن مىبينيد كه از خارج هى سيل گندم است و جو است و چه و چه و چه، تخم مرغ است. و همه چيز را از خارج دارند مىآورند. اينها به اسم «اصلاحات ارضى» زراعت ايران را به باد دادند؛ يعنى دهقان و رعيت بيچاره را بيچاره كردند كه ديگر نتوانستند اينها بمانند در مزرعههاى خودشان. از آنجا كوچ كردند و آمدند به تهران. و اطراف شهر تهران به وضع بدى زندگى مىكنند. به وضع بسيار اسفناكى. الآن عده كثيرى زياد- شايد قريب چهل مورد، چهل محل، شايد اين مقدارها