سر اين بردارد همان درباريها مىخورندش. محتاج نيست كه شماها؛ همان كسانى كه در خود دربار، همانهايى كه محافظش هستند در دربار، اگر بردارد اين نيزه را، سرنيزه را امريكا از سر اين آدم؛ همانها او را از بين خواهند برد. هيچ تأمين جانى [ندارد].
وضع مصيبت بار شاه
اين را بدانيد كه الآن من و شما راحت تر از او هستيم؛ او الآن به مصيبت گرفتار است. مردم را به مصيبت انداخته است لكن خودش مصيبتها الآن دارد. الآن شب و روز ندارد. شايد خواب ندارد اين آدم. الآن وقتى كه صحبت مىكند، لرزه مىكند و صحبت مىكند. نمىتواند چهار تا كلمه را صاف صحبت كند. اين حالايش است و عاقبتش هم ان شاء اللَّه بدتر از اين خواهد شد، و آن طرفش [1] هم بدتر از اين طرف خواهد شد.
وظيفه ما در خارج، كمك به نهضت
اين وضع ايران در حال حاضر؛ و ما كه در اينجا هستيم و شما آقايان كه در خارجِ بلد [2] هستيد، در خارج ايران هستيد، وظايف داريد. ما چنين نيست كه از آنجا آمديم بيرون، ديگر تمام. ما همه وظيفه داريم؛ يعنى وظيفه عقلى، وظيفه وجدانى، وظيفه شرعى داريم. وظيفه ما اين است كه ما در هر جا باشيم، جمعاً و فرداً، يكى يكى و اجتماعى، كمك كنيم به اين نهضت مقدس ايران؛ كه آنها در ميدان مبارزه دارند خون مىدهند و ما خارج هستيم و نمىتوانيم برويم آنجا؛ بايد در خارجْ ما هم مبارزه داشته باشيم. ما هم به هر مقدارى كه مىتوانيم با حرفمان، با قلممان، با تظاهرمان، هر كس هر چقدر، هر مقدار كه مىتواند، بايد همه ما اين وظيفه را ادا بكنيم.
الآن مملكت ايران به ما صاحبِ ديْن شده. ما ديْن داريم الآن به آنها؛ مديونشان هستيم. براى اينكه آنها راجع به مصالح اسلام و راجع به مصالح ملت دارند فداكارى مىكنند؛ ما هم جزء ملت هستيم، ما هم از ملت ايران هستيم. آنها پس براى خاطر ما فداكارى كردند، خون دادند، حبس بودند. الآن از علماى ما چقدر حبسند؛ از علما، از