بر گويندگان و نويسندگان است كه در روشن شدن افكار برادران نظامى خود هر چه بيشتر كوشا باشند. و ملت ايران بايد به آنان احترام گذارد؛ آنان برادران ما هستند.
آيا صلاح دولت نيست كه بر كنار شود و خود را بيش از اين در مجامع عمومى رسوا نكند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه شاه كنار رود و ملت را به حال خود گذارد تا ملت سرنوشت خويش را به دست گيرد و خائن را از خادم تشخيص دهد و به سزاى اعمالش برساند؟ آيا صلاح است كه صدها هزار نفر از فرزندان اين ملت مظلوم در خاك و خون بغلتند تا شاه چند روزى به ستمكارى خود ادامه دهد؟ آيا با بودن خائنين به اسلام و ملت، كه در رأس آن شاه است، قدمى مىشود براى نجات ايران برداشت. اميد است در آينده نزديكى دست خائنين به اسلام كوتاه گردد، تا در آن وقت اصحاب حلّ و عقدْ تكليف نهايى را تعيين نمايند.
و مطلبى را كه شديداً بايد بدان توجه داشت اينكه: ما پس از رفتن پايگاه ظلم، به بركت احكام مترقى اسلام، برنامه اساسى خود را اعلام مىنماييم، و در آن وقت خواهند ديد كه آنچه خائنين به اسلام نسبت دادهاند- چه در موضوع حقوق اجتماعى زنان و چه حقوق اقليتهاى مذهبى و چه ساير مسائل- جز تهمتى ناجوانمردانه چيزى نبوده است، و بلندگوهاى شاه در خارج و داخل براى انحراف افكار و توقف يا شكست نهضت دست به اين تبليغات مسموم زدهاند. اميد است در آينده نزديكى، پس از برچيده شدن بساط ظلم و ظالم، مسائل ما در جميع ابعادش روشن شود.
از خداوند متعال، شكوفا شدن هر چه بيشتر نهضت و بالا گرفتن هر چه بيشتر تظاهرات رهايىبخش ملت، تا سرنگونى پايگاههاى ظلم و ستم را خواستارم. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.