تمام اينها با تحريك خود ايشان است، نه تحريك من. من يك طلبهاى هستم كه مثل ساير آقايان طلاب، مثل ساير آقايان شهرها، من هم يك نالهاى مىكنم از دست اين. آنكه اساس مطلب است، آنكه اساس اين انقلابات است، آنكه اساس اين انفجارهاست خود اين آقاست، خود اين آدم است. اساسْ خود اين است. آنكه خيانت مىكند، بايد اگر آمدند گفتند خيانت و داد و قال بلند شد [كه] خيانت مىكنند، نگويند محرك دارند. تو محركى؛ به خيانتت تحريك كردى مردم را، تو به اين مردم خيانت كردى. مردم هم در مقابلش ايستادند و حرف مىزنند؛ حرف است، الآن بيچارهها چه بكنند. تو همه حيثيت اين مملكت اسلامى را از دست دادى و بردى، و الآن هم مشغول فعاليتى براى بيشتر از دست دادن و بردن.
مردم ديگر به تنگ آمدهاند؛ مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند. جوانش را مىكشد، خودش باز مىآيد. قم آدم مىكشند، باز توى محلاتش بچه و بزرگ آنها حمله مىكنند. براى اينكه از جانشان هم سير شدهاند مردم. ديگر با اين وضع، با اين اساسى كه تو بنيان گذاشتى در اينجا، براى كى راحتى هست؟ يك راحتى يكروزه هست؟ يك راحتى يكساعته هست تا اينكه يك زندگى داشته باشد؟ خوب، زندگىِ اين طور را مردم ترجيح مىدهند كه نباشند در اين دنيا. پس تقصير از خود توست و ديگر هم نمىتوانى اصلاحش كنى.
آشتى ناپذيرى ملت
توبه تو پيش ملت پذيرفته نيست. ممكن است يك توبه حقيقى بكنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنايات را جبران بكنى، خدا ممكن است- خدا بزرگ است- بپذيرد اما ملت نمىپذيرد. ما نمىتوانيم توبه تو را بپذيريم؛ توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. ديگر اين آخرى افتاده به اينكه دستور دادم كه ديگر خيلى مردم را [اذيت] نكنند. همين ديشب مىگفت كه دستور دادم به عمرو كه مردم را ديگر [مورد تعدى قرار ندهد]. اين هم توبه گرگ است كه مرگ است. تو حالا با يك راه ديگرى