بقيه به همين كتابخانه يا ساير كتابخانهها واگذار شود. و كتبى كه از خود اين جانب غارت شده است، اگر برگشت، و كتبى كه در نجف دارم در اختيار وصى است؛ هر چه مورد احتياج اوست يا مورد احتياج نورچشمى حسين پسر مرحوم مصطفى- رحمه اللَّه تعالى- بردارند و باقى را به يك كتابخانه واگذار كنند.
3- منزل شخصى كه در قم دارم- نزديك باغ قلعه- و جزئى مِلكى كه در كَمَره [1] دارم و نمىدانم چى است و چقدر است و آقاى پسنديده اطلاع دارند، بين ورثه- كما فَرَضَه اللَّه [2]- تقسيم شود ولى ورثه موظفند مادامى كه مادرشان [3] در قيد حيات است، اگر مايل باشد در آنجا اقامت كند، با او مزاحمت نكنند؛ و به عبارت ديگر سُكنى و منافع آن تا زمان حيات، حق ايشان و واگذار به ايشان نمودم و كسى حق مزاحمت ندارد.
4- اثاث البيت- غير از كتاب كه ذكر شد- واگذار نمودم پس از موت به مادر فرزندانم؛ و كسى حق مزاحمت ندارد.
5- دو- سه سال احتياطاً نماز و روزه از قِبَل اين جانب قضا شود، اگر در كَمَره مِلكى دارم يا منافع شخصى در آن، بدهند و الّا احمد تبرّع [4] كند و مختار است در اين تبرّع.
6- كتب خطى اين جانب را در صورت امكان طبع كنند؛ و اگر كسى خواست طبع كند در اختيار او بگذارند به طورى كه ضايع نشود، خصوصاً كتب اخلاقى را.
7- فرزندان من عموماً و احمد خصوصاً موظفند از مادر خود اطاعت كنند و با احترام با او رفتار كنند، و رضاى او را به دست آورند كه خير دنيا و آخرت آنها در آن است. و اگر خواست مستقلًا زندگى كند، در صورت امكان، اسباب آن را فراهم كنند.
8- آخرين وصيت من آن است كه فرزندان من با صلح و صفا، و مهر و وفا عمل كنند و با فرزندان و عيال مرحوم مصطفى- رحمه اللَّه- با كمال مهر و محبت رفتار نمايند؛ و احمد