0 وقت هم اعوجاج داشتند اما اين حرفها خيلى پيدا نشده بود) يك چيز تازهاى آورده بودند، گفتند: ما يك چيز تازهاى فهميديم؛ گويا آن عبارت از اين است كه قيامت همين جا [ست]؛ هر چه هست همين است؛ اينكه قيامت است همين است. همين جا جزاست و همين جا، هر كه هر چه هست؛ ختم مىشود به همين. حياتْ يك حيات حيوانى است و وقتى مُرد تمام است، مابقىاش همين جاست ديگر. نمىگفت قيامت را قبول ندارم، مىگفت قيامت اينجاست. نه اينكه اصل آيات قيامت را من قبول ندارم، مىگفت آيات قيامت هم مقصود همين جاست.
غفلت در نگرش چند بعدى به اسلام
اين طايفهاى كه حالا پيدا شدهاند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند، مشتبهاند، انسان وقتى نگاه مىكند همه كتابهايشان را و همه نوشتههايشان را، چيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتهاند و اينها، مىبيند كه اصلًا مطلبى نيست؛ اسلام آمده است كه آدم بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد ديگر، همين را بسازد؛ يعنى حيوان بسازد. اسلام آمده است كه انسان بسازد اما انسان بىطبقه؛ يعنى همين. يعنى در اين زندگى يكجور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند؛ و يك دولت باشد و به اينها جيره بدهند، همه على السّواء جيره بدهند، و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها.
اينها كانّه آيات و ضروراتى كه در همه اديان است، آنها را نديده مىگيرند. آيات را، آن قدرى را كه دلشان خواست و مىتوانند، تأويل كنند به همين مطالب و آنهايىاش كه ديگر نمىتوانند تأويل كنند، اصلًا ذكرى از آن نكنند، مَنْسى [1] باشند. چنانچه آنها هم وقتى كه هر چه از آيات را كه مىشد برگردانى به آن معناى عرفانى كه آقا فهميده است، ذكرش مىكرد و برمىگرداند به همان معناى عرفانى. ملاحظه مىفرماييد كه در قضيه