بتشكنى برمىگشتند؛ شاه را شكسته بودند؛ شوروى و امريكا را شكسته بودند؛ كفر و نفاق را خرد كرده بودند. همانها كه پس از طى آن همه راهها با فرياد: وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا[1] پابرهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهيم را خوشحال كنند، به ميهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدايند، و عطش خويش را در زلال مناسك حج برطرف نمايند و با توانى بيشتر مسئوليتپذير گردند و در سير و صيرورت ابدى خود نه تنها در ميقات حج، كه در ميقات عمل نيز لباس و حجاب پيوستگى و دلبستگى به دنيا را از تن به در آورند. همانها كه براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم كردند تا نه تنها بنده زرخريد امريكا و شوروى نباشند، كه زير بار هيچ كس جز خدا نروند. آمده بودند كه دوباره به محمد- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- بگويند كه از مبارزه خسته نشدهاند و به خوبى مىدانند كه ابى سفيان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در كمين نشستهاند؛ و با خود مىگويند مگر هنوز لات و هُبَل در كعبهاند. آرى، خطرناكتر از آن بتها، اما در چهره و فريبى نو. آنها مىدانند كه امروز حَرَم، حَرَم است اما نه براى ناس، كه براى امريكا! و كسى كه به امريكا لبيك نگويد و به خداى كعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى كه همه ذرات وجود و همه حركات و سكنات انقلابشان مناسك ابراهيم را زنده كرده است؛ و حقيقتاً مىرود تا فضاى كشور و زندگى خويش را با آواى دلنشين «لَبَّيكَ، اللَّهُمَّ لَبَّيكَ» معطر سازد.
آرى، در منطق استكبار جهانى هر كه بخواهد برائت از كفر و شرك را پياده كند متهم به شرك خواهد شد، و «مفتى» ها [2] و مفتى زادگان اين نوادگان «بَلعَم باعورا» ها، [3] به قتل و كفر او حكم خواهند داد. بالاخره در تاريخ اسلام مىبايست آن شمشير كفر و نفاقى كه
[1] بخشى از آيه 27 سوره حج: «و مردم را به انجام مناسك حج ندا ده تا پياده و سواره از دورترين نقاط به سوى تو گرد آيند»