نامه [عرفانى- اخلاقى به آقاى سيد احمد خمينى (وصيت)]
زمان: 28 آذر 1366/ 27 ربيع الثانى 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: وصيّت عرفانى- اخلاقى
مخاطب: خمينى، سيّد احمد
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين الذي لا رحمان و لا رحيم غيره، و لا يُعْبَدُ و لا يُستَعانُ إلّا منه، و لا يُحْمَدُ سِواهُ، و لا رَبَّ و لا مُربيَّ إلّا إيّاه، و هو الهادى إلى الصراط المستقيم و لا هادي و لا مرشد إلّا هو و لا يُعْرَفُ إلّا به، هو الأوّل و الآخر و الظاهر و الباطن. و الصلاة و السلام على سيّد الرُّسُل و مُرشِد الكلّ الذي ظَهَر من غيب الوجود إلى عالم الشهود و أ تمَّ الدائرة و أَرْجَعها إلى أوَّلِها، و على آل بيته الطاهرين الذين هم مخازن سِرُّ اللَّه و معادنُ حكمة اللَّه و هداةُ ما سِوَى اللَّه. [1] و بعد اين وصيتى است از پيرى درمانده كه در تمام دوره عمر قريب به نود سالهاش در غرقاب ضلالت و سُكْر طبيعت به سر برده و اكنون ارذل العُمُر [2] را به سوى قَعْر جهنم مىپيمايد و اميدى به نجات خود ندارد ولى از روح الله و رحمته مأيوس نيست و اميدى جز او ندارد و آن چنان در پيچ و خم علوم رسمى- كه سر به سر قيل است و قال
علم رسمى، سر به سر قيل است و قال
نه از او كيفيّتى حاصل، نه حال
[3]- خود را عاجز مىداند كه جز خداى تبارك و تعالى نتواند احصاى معاصى او كند.
[1] ستايش، ويژه خدايى است كه پروردگار جهانيان است، آنكه غير از او نه بخشاينده است و نه مهربان، و پرستيده نشده و يارى خواسته نمىشود مگر از وى، و ستايش نمىشود آنچه جز اوست، و نه پروردگار و نه مربّى است مگر او، و اوست راهنماى به راهِ راست و راهنما و ارشادگرى نيست جز او، و شناخته نمىشود مگر به خودش، اوست اوّل و پايان و آشكار و پنهان.
و درود و سلام بر آقاى پيامبران و ارشادگرِ همگان كه از غيب هستى و وجود به جهان آشكار و شهود، ظاهر شده است و دايره هستى را تمام نموده و آن را به ابتدا و شروع آن بازگردانيده است، و (درود و سلام) بر خاندان پاكِ وى باد، كسانى كه ايشان مخزنهاى سرّ خدايى هستند و معادن حكمتِ الهى و راهنمايان آنچه كه جز خداوند است