سوى كثرت آمده است، اين قدر فرياد مىزند؟ آيا توجه به كثرت موجب اين همه فرياد ايشان است؟ آيا در آن نالههاى شب و در آن چاهها، كه ايشان ناله مىزده است و در آن مواردى كه ايشان با خداى تبارك و تعالى مناجات مىكرده است، راجع به اين معنا بوده است؟ راجع به اين بوده است كه خدايا، مرا از جوار خودت برگرداندى به عالم كثرت؛ و همان حرفى كه رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- فرمودند؛ از ايشان نقل شده است كه
ليغان على قلبي و انِّى لَأَسْتَغْفرُ اللَّه في كلِّ يومٍ سبعينَ مرة. [1]
اين «يغان على قلبى»، يعنى همين طورى يك كدورت حاصل مىشده يا همين رجوع به كثرت كدورت بوده؟
توجه به اين عالم طبيعت با اينكه در نظر آنها جلوه خداست، مع ذلك، از آن جلوه باطنى و از آن مرتبه غير حضرت الوهيت، آنها را واداشته است. از اين جهت ناله مىزدند. اين مسأله است كه ما نمىتوانيم ادراكش را بكنيم. ما خيال مىكنيم كه اين حرفهايى كه فلاسفه مىگويند، اين حرفهايى كه عرفاى علمى مىگويند، اين حرفهايى كه حكما مىگويند، اينها نمونهاى از اين مسائل است، نمونهاى از آن مسائلى است كه براى ولى اعظم، ولى اللَّه اعظم و براى اولياى بزرگ خدا حاصل شده است. اينها همه مسائل علمى است؛ مسأله عرفان علمى، فلسفه علمى و حكمت علمى. اينها علمى است، غير آن معنايى است كه بايد باشد. يافتن، مسئله ديگرى است و غرق شدن در آن مسائل مسئله بالاتر و محو شدن در همه مسائل، مرتبه بالاتر و صعق [2] [كه] از برايشان حاصل مىشده است، اين از بالاتر و رجوع از آنجا براى آنها مشكل بوده است، دردناك بوده است. هيچ دردى بالاتر از اين نبوده است كه از آن مرتبه غيب، از آنجايى كه لقاى خداست، بدون اينكه كسى در كار باشد، بدون اينكه خودشان هم در كار باشند، از آنجا وقتى برگشت مىكنند به اين عالم، خوب اين خيلى سخت است برايشان. اين مسأله در همه اولياى خدا بوده است، از حضرت آدم تا رسول خدا. و اين يك مطلبى است كه ماها نمىتوانيم
[1] «كدورتى بر قلب من حاصل مىشود و من در هر روز هفتاد بار استغفار مىكنم.» مستدرك الوسائل، ج 5، ص 320، باب 22، ح 2