اگر بخواهيم از ارتش بدگويى كنيم، بدانيد دست شيطان در كار است، از سپاه بكنيم بدانيد دست شيطان در كار است، دست الهى نيست.
مصالح اسلام و مسلمين
ميزان را خود انسان در باطنش غالباً مىفهمد و اگر بخواهد بفهمد هم ميزان دارد. اين آدمى كه در رأس يك امرى واقع هست، پيش خودش يك وقت شايد فكر كند كه اگر اين امر دست آن يكى باشد، بهتر از من است، ببينيد راضى هست واقعاً بين خودش و خداى خودش كه او باشد و خودش نباشد؟ اگر ديد راضى هست به اين امر، بداند كه يك چيزى از عالم غيب درش هست و اگر راضى نيست بداند كه عيب درش هست، نفسانيت درش هست. البته ما نمىتوانيم از نفسانيت خودمان را به طور مطلق جلوگيرى كنيم، ما همچو قدرتى نداريم، اما قدرت اين را داريم كه جلوى خودمان را بگيريم اظهار نكنيم. قدرت نداريم اگر با يك كسى واقعاً مخالفيم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشيم، اما قدرت اين را داريم كه در مقام عمل، در مقام اظهار نكنيم اين كارها را. و ما امروز مكلف شرعى هستيم، تكليف الهى است كه اگر در دلمان بعضيمان از بعضيمان خوشش نمىآيد در مقام عمل، در مقام ذكر، در مقام تبليغ، بر خلاف نفس خودش عمل بكند. اين يك امرى است كه قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لكن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا، خدا از انسان مؤاخذه مىكند. مؤاخذه نمىكند كه چرا در قلب تو اين واقع نشد، حالا نقص [است براى] انسان، اما اين مؤاخذه اين طورى ندارد. اما مىتوانستى در عين حالى كه خوش نيستى با اين، دوست ندارى اين را، ذكر نكنى، اين را قدرت دارى، نكردى معاقبى.
امروز قضيه شخصى نيست كه يك كسى معصيت خدا را مىكند و معاقب است، اين به اندازه شخصيت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با هم بكنيم، قضيه يك ملت در كار است، قضيه ملتهاى اسلامى در كار است، قضيه اسلام در كار است، قضيه ارزشهاى الهى در كار است. اين جرمش غير آن جرمى است كه كسى