عبيد، اما عبادت سوم كه هست كه عبادتش را مىكنيم، براى محبتى است كه به خدا داريم. [1] شما حساب كنيد كه اگر براى ما وعده قطعى برسد كه جهنمى نيستيد شما و همه بهشتى هستيد، همه در بهشت جاويدانند و جهنم هم درهايش براى شما بسته است، آن وقت عبادت خدا را هم مىكرديد باز؟ يا بگويند براى محبت من عبادت كنيد، شما در خودتان مىديديد اين را كه محبت خدا شما را وادار كند به عبادت؛ نه خوف، نه رجا، نه جهات نفسانى.
عرض كردم كه اين ادعاها را مىشود كرد كه من بگويم من هم محبت دارم، امّا ما محبتى نداريم به خدا، هر چى هست حب نفس است، هر چى هست مال خودمان است.
تا حالا يك قدم از نفس، از مدارج نفسانى ما بيرون نرفتيم؛ يعنى، آن قدم اولى هم كه اهل سير مىگويند كه يقظه است، ما باز بيدار نشدهايم، خِدر [2] طبيعت در ما الآن هم هست و تا آخر هم شايد باشد، مگر خدا يك عنايتى بفرمايد.
جامع الجهات بودن حضرت على (ع)
در جهت عبادت او، در جهت معارف او، كه اينها را نمىتوانيم حالا ما همهاش را ذكر كنيم، در جهت زهد آن ترتيب، آن ترتيبى كه بعد از اينى كه همه وسايل برايش فراهم است باز از نان و نمك و يك چيز مختصر تجاوز نمىكند. در قضيه بيت المال آن طور است كه خوب ديديد، تاريخ را ديديد كه وقتى كه صحبت ديگرى مىشود چراغ را خاموش مىكند. اينها يك قصههايى است كه ما مىشنويم، يك واقعيت است و ليكن پيش ما يك قصه است؛ ما نيستيم اين طور. در مسئله جنگ ما بايد بگويم- اگر اين را بگوييم خيلى بعيد نگفتيم- كه شمشير ايشان از آن وقتى كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكنند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگهاى رسول خدا- الّا نادر- ايشان بوده است و پيش قدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگى بوده است و لو
[1] نهج البلاغه، كلمات 229 و اصول كافى، ج 2، ص 84، ح 5