از دست دادن ياران و نوكرانى چون محمد رضا خان و «ساداتها» [1] و «نميرىها» [2] و نيز اقتدارها و افتخارات شيطانى خود سياهپوش كرده است. و هنوز اول ماجرا است، و كابوسهاى ديگرى دارند. و بايد خود را براى نابودى و مرگ جيرهخوارانى چون صدام و دست نشاندگانى چون اسرائيل غاصب آماده كنند؛ كه اينها همه از بركات سحر شهيدان ماست. و ما در انتظار رؤيت خورشيديم. و به شهيدان بايد گفت: آتاكُمْ الله ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ.[3] و مبارك باد بر خانوادههاى عزيز شهدا، مفقودين، و اسرا، و جانبازان و بر ملت ايران، كه با استقامت و پايدارى و پايمردى خويش به بنيانى مرصوص مبدل گشتهاند كه نه تهديد ابرقدرتها آنان را به هراس مىافكند، و نه از محاصرهها و كمبودها به فغان مىآيند، و نه از خيانت و وحشيگريهاى صدام ديوانه و افسارگسيخته رو به زوال در زدن شهرها و ويران كردن خانهها و مساجد و بيمارستانها و مدارس خم به ابرو مىآورند، و چون گذشته به راه خود، كه همان راه اسلام عزيز و عزت و شرف و انسانيت است، ادامه مىدهند؛ و زندگى با عزت را در خيمه مقاومتِ صبرْ بر حضور در كاخهاى ذلت و نوكرى ابرقدرتها و سازش و صلح تحميلى ترجيح مىدهند. و من افتخار مىكنم كه در ميان شما و در كنار شما هستم و در غم و مصيبتهاى شما كه مصيبت اسلام و مسلمين است، شريك مىباشم. عجبا كه ديو صفتان عفلقى وقتى كه در صحنههاى نبرد آن همه شكستها را متحمل شدهاند و بُزدلانه از روبروى شيرمردان ارتش اسلام پا به فرار گذاشتهاند، براى جبران آن همه ناتوانى و عجز، ناجوانمردانه خانهها و مدارس و بيمارستانها و مساجد را بر سر اقشار بىدفاع مردم از طفل شيرخواره گرفته تا محصل دبستانى و دبيرستانى و از بيمار در بيمارستانها تا پيرمردان و پيرزنان خراب مىكنند. آرى، ملت عزيز ايران و خصوصاً مردم شهرهاى مورد تهاجم هوايى دشمن، به خوبى لمس كردهاند كه دشمنان آنان راه