مسئله غدير، مسئلهاى نيست كه بنفسه براى حضرت امير يك مسئلهاى پيش بياورد، حضرت امير مسئله غدير را ايجاد كرده است. آن وجود شريف كه منبع همه جهات بوده است، موجب اين شده است كه غدير پيش بيايد. غدير براى ايشان ارزش ندارد؛ آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش، غدير آمده است. خداى تبارك و تعالى كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسول اللَّه كسى نيست كه بتواند عدالت را به آن طورى كه بايد انجام بدهد، آن طورى كه دلخواه است انجام بدهد مأمور مىكند رسول اللَّه را كه اين شخص را كه قدرت اين معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد كند و يك حكومت الهى داشته باشد، اين را نصب كن. نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست كه از مقامات معنوى حضرت باشد؛ مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او اين است كه غدير پيدا بشود. و اينكه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر ازش تجليل كردهاند، نه از باب اينكه حكومت يك مسئلهاى است، حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مىگويد كه «به قدر اين كفش بىقيمت هم پيش من نيست» [1] آنكه هست اقامه عدل است. آن چيزى كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- و اولاد او مىتوانستند در صورتى كه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند، لكن فرصت نيافتند. زنده نگه داشتن اين عيد نه براى اين است كه چراغانى بشود و قصيدهخوانى بشود و مداحى بشود، اينها خوب است، اما مسأله اين نيست. مسأله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم، به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشى كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملتها و دستاندركاران باشد. قضيه غدير، قضيه جعل حكومت است، اين است كه قابل نصب است و الّا مقامات معنوى قابل نصب نيست يك چيزى نيست كه با نصب آن