عالم، با واسطه رسول اكرم در اين شخصيت ظهور كرده است. و ابعادى كه از او مخفى است، بيشتر از آن ابعادى است كه از او ظاهر است. همين ابعادى هم كه دست بشر به آن رسيده است و مىرسد، در يك مردى، در يك شخصيتى جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانى كه در حال اين كه زاهد و بزرگترين زاهد است، جنگجو و بزرگترين جنگجوست در دفاع از اسلام. اينها در افراد عادى جمع نمىشود، آن كه زاهد است، به حسب افراد عادى، جنگجو نيست، آن كه جنگجوست زاهد نيست. در عين حالى كه در معيشت آن طور زهد مىكردند و آن طور در خوراك و در آن طور چيزها به حد اقل قناعت مىكردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را، و اين هم جزء امورى است كه جمعش، جمع متضادين است. در عين حالى كه داراى علوم متعدده و داراى علوم معنويه و روحانيه و ساير علوم اسلامى است، در عين حال مىبينيم كه در هر رشتهاى، مردمى كه اهل آن رشتهاند او را از خودشان مىدانند، پهلوانها حضرت امير را از خودشان مىدانند، فلاسفه حضرت امير را از خودشان مىدانند، عرفا حضرت امير را از خودشان مىدانند، فقها حضرت امير را از خودشان مىدانند، هر قشرى كه اهل يك رشته است، حضرت امير را از خودش مىداند. و حضرت امير از همه است، داراى همه اوصاف است و داراى همه كمالات.
بعضى كمالات حضرت كه شايد يك قدرى مخفى مانده باشد از ادعيه حضرت معلوم مىشود. دعاى كميل يك دعاى عجيبى است، بسيار عجيب. بعض فقرات دعاى كميل از بشر عادى نمىتواند صادر بشود.
كى مىتواند اين طور بگويد؟ كى اين طور عشق به جمال خدا دارد كه از جهنم نمىترسد لكن مىترسد كه وقتى در جهنم برود، نازل شده از مقام خودش و به مرتبهاى برسد كه محروم بشود از عشق او؟ از فراق، حضرت امير مىنالد، از فراق حضرتِ حق تعالى ناله مىزند. اين عشقى است كه در باطن قلب او گداخته شده هميشه،
[1] اى خداى من، و آقاى من و مولا و پروردگارم! گيرم كه صبر كنم بر عذابت، اما چگونه بر فراق و دورى تو صبر كنم». مفاتيح الجنان، دعاى كميل.