الآن شما پيدا مىكنيد يك همچه جلسهاى كه در اينجا هست؛ كشاورزش پهلوى رئيس جمهورىاش، نخست وزيرش پهلوىِ كارگرش، همه مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى كه كسى وارد اين جلسه بشود نمىداند كه آيا رئيس جمهور كدام است، نخست وزير كدام است، كشاورز كدام است، كجا پيدا مىكنيد، اين را؟ اين تحول است كه موجب بروز اين اعجاز شده است. شما كجا پيدا مىكنيد كه يك رئيس جمهور بيايد همدوش يك كشاورز بنشيند؟ شما هر جا ملاحظه مىكنيد رئيس جمهورهايش به يك وضعى هستند كه با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمىكنند، هر چه مىبينند خودشان است. ما كه رژيمهاى سابق را ديديم و من كه از زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضا خان و اذنابش [1] و اولادش مشاهد اين كشور بودم و ديدم كه يك حكومت جزء در يك بلد كوچك با مردم چه مىكرده است. دست مردم به يك حكومتى كه مال يك ده بود يا يك قصبه بود نمىرسيد، مردم از دور حشمت او را مىديدند. آنها وقتى كه بيرون مىآمدند به مردم كار نداشتند، اتكال به سر نيزه بود. الآن هم در دنيا وضع آن طورى است، اين طور نيست كه يك جلسهاى حاصل بشود و نخست وزيرش آنجا بنشيند و كشاورزش آنجا و رئيس جمهورش آنجا و عالمش آنجا و غير عالمش آنجا، اين طور نيست مسأله. اين تحول، اسباب اين شد كه پيروزى پيدا شد. من خدا را شكر مىكنم كه در يك ملتى واقع هستم، يك فرد از يك ملتى، يك خدمتگزار يك ملتى هستم كه تحول معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست. امكان نداشت كه كسى بتواند يك نفر را اين طور متحول كند؛ از مركز فحشا به مركز عبادت و عرفان بياورد، به مركز جنگ با كفار بياورد. اگر همه ماها جمع مىشديم كه ده نفر را يك همچو قدرتى به آن بدهيم، هر گز ممكن نبود براى ما. اين يك مسئله معنوى است كه دست خداست، چنانچه همه چيز دست اوست. اين تحول يك تحولى است كه نمونه است در دنيا. هر حكومتى را شما ملاحظه كنيد در طول تاريخ، هر ملتى را ملاحظه كنيد