شورش و انقلاب و كودتا، يكى انگيزهاش، يكى محتوايش اينها سه امرى است كه بايد در آن توجه كرد. خودشان، خود انقلابات يا خود اينها شبيه به هماند، يا شورش است يا كودتاست يا انقلاب، صورتاً مثل انسانها مىماند كه همه صورتشان مثل هم هست اما معناشان فرق با هم دارد. انگيزهها مهم است و محتواها. گاهى وقتها انگيزه خوب است، محتوا خوب نيست، گاهى وقتها محتوا خوب است، انگيزه درست نيست. ممكن است يك نفر حالا،- حالا نسبت به يك نفر عرض مىكنم- يك نفر آدم با يك انگيزه خوبى بخواهد يك كار خوبى به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، اين آدم مُصاب [1] است لكن كارش خلاف است. يك اشخاصى مىشود كه يك كارهاى خوبى انجام مىدهند با انگيزه بد. مثلًا يك كسى كشف يك چيزى مىكند و انگيزهاش بد است براى اين كار و كارش خوب است، يك وقت هم هر دويش خوب هستند. انقلاب فرهنگى هم همين جور است كه يك انقلاب است كه تحول است از يك حالى به حالى ديگر، نه پيشبرد همان چيزى كه هست. چنانچه انقلاب جمهورى اسلامى در كل هم همين طور است، يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواى انقلاب. اميدوارم كه انگيزه انقلاب در مردم الهى باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم، يك حكومتى را برداريم، يك حكومت ديگر براى خودمان درست كنيم، خودمان مىخواهيم به يك نوايى برسيم، كار نداريم ببينيم چه بشود. اين چه محتوايش خوب باشد، چه محتوايش بد باشد براى ما فايده ندارد، براى اينكه مىخواهد تشكيل بدهد وقتى انگيزهاش اين است كه فقط به دستش بيايد يك قدرتى، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقى بوده، ما آن قدرت را از او بگيريم، خودمان بگيريم.
اين با او نسبت به اصل مسئله انگيزه فرقى ندارد؛ يعنى، يك حكومتى رفته است، يك حكومت ديگرى هم آمده است، هر دويشان هم مثل هم هستند، مثل ساير كودتاها مىماند كه در دنيا واقع مىشود، اين فرقى با هم ندارد. يك وقت اين است كه يك قيام