شما، عمده اين است كه روح محبت از شما ببينند، وقتى ديدند شما محبت به آنها داريد، آنها هم به شما محبت پيدا مىكنند، يك امر طبيعى است اين معنا. و من اميدوارم كه اين امر متحقق بشود و ما شاهد اين باشيم كه بعد از يك چند ماهى رضايت همه قشرها را به دست آورده باشيد. و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همان طورى كه شما مىخواهيد خدمت بكنيد، مردم هم همه به شما خدمت بكنند. و مخصوصاً من از روحانيون همه كشور مىخواهم كه در يك همچو موقعى كمك كنند به دولت و كمك كنند به آرمانهاى اسلام. اگر بخواهند يك وقت خداى نخواسته، آنها هم در آنجا يك كارهايى بكنند، كه نمىكنند ان شاء اللَّه، و ليكن اگر يك وقتى جورى بشود كه شكست بشود براى دولت، شكست بشود براى- عرض بكنم كه- مجلس، امثال اينها، اين يك امرى است كه خوب، خودمان را با دست خودمان مىخواهيم فدا كنيم. و بايد عقلمان را باز كنيم به اينكه ما گرفتار به چنگال يك ديوهايى هستيم كه بايد خودمان، خودمان را نجات بدهيم. ننشينيم به اينكه ديگرى بشود، ديگرى هم ما نداريم، ما خودمانيم، ما الآن ديگرى نداريم كه او بيايد ما را نجات بدهد. ما خودمان بايد خودمان را نجات بدهيم، و اين بسته به دست شماهاست، و بسته به دست علماى اسلام است، و بسته به دست مجلس است و اينها.
و از مجلس هم من بايد تشكر كنم به اينكه زود مسأله را انجام دادند، به طورى كه ديگر تزلزلى در كار نباشد و آنها هم مورد تشكر ما هستند.
حاضر دانستن خداوند در انجام كارها
و شما هم ان شاء اللَّه خدمتگزار همه هستيد و همه ما خدمتگزار ملت هستيم. و خدا را در همه امور، شما حاضر بدانيد، مهم آن معناست، ما از اينجا خواهيم رفت، هيچ شكى نيست، من زودتر و شما هم بعداً مىآييد، اين مسئلهاى نيست، بلااشكال است مسأله. بايد فكر اين را بكنيم كه حالا كه رفتيم، آنجا از ما پرسيدند كه شمايى كه رئيس جمهور بوديد براى مردم چه كرديد؟ شمايى كه نخست وزير بوديد چه كرديد؟ شمايى كه وزير