مخالفاند، ما بر فرض اينكه در بين خودمان هم يك اختلاف نظرى باشد، لكن با هم باشيم در دفع او.
اين گفته مىشود كه در اين وضع ايلاتى كه ايلات بزرگ ايران بودند آن وقت، اينها با هم مخالف بودند، يك دستهشان از آن ور مىكشيد، جنگ هم با هم شايد داشتند، لكن اگر يك كسى به يك دستهاى حمله مىكرد، همه با هم او را دفع مىكردند. خوب، اين مقتضاى عقل است كه انسان، كسى كه بخواهد به تيرههاى او حمله بكند، او را دفعش بكند؛ خودش هم اگر اختلاف دارد بعد حساب خودشان را صاف بكنند. ما الآن در يك همچو قضيهاى واقع هستيم كه همه كشورها- به استثناى خيلى كم- با ما مخالفند؛ بعضى اظهار مخالفت هم مىكنند و عمل هم مىكنند، و بعضى هم در واقع مخالفاند و ليكن اظهارش را هم شايد نكنند.
در داخل هم كه مىبينيد كه باز شياطين موجودند براى اينكه اختلاف بيندازند، براى اينكه يك كارى انجام بدهند. بحمد اللَّه الآن ساكت شده است به حسب غالب اين مسائل، اما هست باز و عقل اقتضا مىكند كه ديگر ما آنهايى كه متعهد هستند به اسلام و متعهد هستند به جمهورى اسلامى و مىخواهند در زير بار ابرقدرتها ديگر نباشند، اينها ديگر با هم باشند. يك همچو عمل بزرگى كه بيرون رفتن از زير تعهد قدرتهاى بزرگ، يك همچو عمل بزرگى نمىشود، الّا اينكه يك ملت و دولت و همه با هم باشند؛ اگر نباشند، ممكن نيست يك همچو مطلبى. تا حالا هم هر چه انجام گرفته در سايه همين اتحاد بوده است؛ اگر يك اختلافى بوده، جزئى بوده و بايد كوشش كنيد كه حتى آن اختلاف جزئى هم نباشد؛ يعنى جورى عمل بكنيد كه مردم از شما انتزاع اين را بكنند كه شما مىخواهيد خدمت بكنيد.
مشاركت دادن مردم در امور
وقتى مردم ديدند كه شما در صدد خدمت به آنها هستيد، طبيعى است كه آنها هم كمك به شما مىكنند، و اين به اين است كه همه وزارتخانهها، هر كسى كه متصدى يك