و بايد هم اين معنا را، ما به همه دولتها، به همه جا بگوييم كه ديگر خيال اين كه بخواهيد بياييد اينجا و دوباره يك كارى انجام بدهيد، اين را از سرتان بيرون كنيد. يعنى، دنيا ديگر اين را نمىتواند قبول كند. دنيا ديگر وضعش جورى شده است كه نمىتواند قبول كند كه همه بنده باشند و يك عدهاى آقا باشند، اين نمىشود. نمىشود كه امريكا و فرانسه و شوروى و يكى دوتا ديگر آقا باشند، و همه، فرض كنيد چندين ميليارد جمعيت دنبال آنها باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش. بايد اينها خودشان را تصحيح بكنند و بفهمند كه مسأله گذشته است كه شماها بخواهيد، كه خير، باز هم مثل سابق باشيد.
سابق يك جور ديگرى بود، دنيا الآن جور ديگرى شده، تحولات ديگرى شده و ايران هم اثبات كرد اين مطلب را كه مىشود در مقابل همه چيز ايستاد. و بايد آنها هم كه نشستند آنجا و فساد مىكنند و يك انفجارى مىكنند و يك ترقّه در مىكنند، اينها بدانند كه اينها ديگر تأثيرى ندارد، جز اينكه مردم متنفرتر مىشوند از آنها. هر چه هم بخواهند خودشان را تبرئه كنند، مردم مىگويند شماييد براى اينكه وضعتان را جورى كرديد كه هر جا فسادى واقع بشود مىگويند اينها هستند، منافقين هستند.- نمىدانم- سلطنت طلبها هستند، اين طورى. چرا بايد وضعتان را اين جور بكنيد كه هر فسادى را به شما نسبت بدهند؟ آن وقت هم بنشينيد آنجا، بگوييد كه بله، مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بكنند و دستور بدهيد! اينها حرفهاى بچهگانهاى است كه عمرتان را ضايع مىكنيد. و از ايران هم كه فرار كرديد و فرانسه هم كه طرفدار شما هستش. آنجا برويد بنشينيد. همان جا از فرانسه ارتزاق كنيد و از ساير جاها. البته اين حرفهايشان هم براى همان است و الّا همچو نيست كه اين قدر نادان باشند كه حالا ايران، همهشان چشم به راه آنها هستند كه چرا نيامديد يا كاغذ فدايت شوم برايشان مىنويسند! خود آنها مىدانند اينها را، اما براى اين كه دل آنها را به دست بياورند از اين حرفها مىزنند و از اين طرحها مىدهند