عدهاىشان را هم مىشناسم-، رويهمرفته من عرض مىكنم كه يك هيئتهاى موفقى بودند و خدمتهاى خوبى و بزرگى كردند. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به آنها اجر عنايت كند و آنها را موفق كند به اينكه باز خدمت كنند به اين جمهورى.
قبول مسئوليت براى خدمت نه كسب قدرت
بايد افراد متوجه اين معنا باشند، كسانى كه واقعاً دلشان براى اسلام مىتپد و براى كشورشان، متوجه اين باشند كه پست، ميزان نيست، مقام ميزان نيست، مقام رياست جمهورى، اين ميزان نيست. مقام نخستوزيرى يا رئيس دولت بودن يا رئيس مجلس بودن، اينها چيزى نيستند، اين مقامات تمام مىشود؛ آنى كه هست خدمت است. آدم متعهد در هرجا باشد، اگر ديد خدمتش خوب است آن جا، بيشتر دلگرم است. ممكن است كه يك نفر؛ مثلًا، فرض كنيد كه نخست وزير بوده است، لكن اگر اين نخست وزير ببيند كه در يك جايى كار بهتر مىكند، آدم متعهدى است مىرود آن جا. يك نفر در دادستانى مقام داشته است، وقتى ديد كه يك كسى از خودش بهتر مىتواند كار كند برود آنجا، برايش فرق نكند؛ يعنى، هدفش اين باشد كه خدمت بكند، نه هدفش اين باشد كه مقام داشته باشد. انسان هم خودش مىتواند خودش را بشناسد، هيچ كس بهتر از خود انسان، البته بسيارى از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت مىكند، اما بسيارى از اوقات هم هست كه انسان خودش درك مىكند كه چى دارد مىكند و در دلش چى مىگذرد؛ ماها نمىدانيم، اما خدا مىداند. انسان مىفهمد كه اگر انتقاد بكند، آيا اين انتقاد سازنده است يا انتقام است. خودش مىفهمد- يعنى، غالباً مىفهمد- خودش مىفهمد كه اين كه در اين پست هست، پست را دوست دارد يا خدمت را دوست دارد. اين چون خدمتگزار است، دلبسته به اين پست هست، يا خير؛ دلبسته به اين پست است، خدمتگزارى پيشش خيلى مهم نيست.
خوب، ادعاش را مىكند، و مىكند هم خدمت، عمده آن جهت است كه انسان واقعاً بداند كه يك روزى جواب بايد بدهد. هيچ، هيچ شبهه در اين نيست كه ما يك روزى