مقصد نزديك بشويم. اين وظيفهاى است از براى بشر كه نزديك بشود به آرمانهاى وحى، حالا كه نمىتواند ماهيت وحى را ادراك كند، به آرمانهاى وحى نزديك بشود.
اين هم كمال بسيار زيادى است، اگر بتوانيم. آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند؛ معرفت به حق تعالى، در رأس همه امور اين معناست.
تعليم و تزكيه راه وصول به حقايق هستى
اگر تزكيه گفته شده است و دنبالش تعليم گفته شده است، براى اين است كه، نفوس تا تزكيه نشوند نمىتوانند برسند. گوش انسان يك چيزى مىشنود، گاهى هم عقل انسان ادراك مىكند، برهان هم بر آن اقامه مىكند، مسائل عرفانى را هم در كنارش مىگنجاند.
لكن آنى كه دل بايد بيابد، آن كار مشكل است كه چطور بيابد. ما چطور آرمانهاى توحيدى را، آرمانهاى عرفانى را كه انبيا براى آن مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بيابيم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود. اين مسئلهاى است كه محتاج به رياضات است بعد از تعليم و تعلم، محتاج به تزكيه است و همدوش تزكيه، تعلم و حكمت. و دنبال او، آن مسائلى كه براى نفوس مستعده پيش مىآيد، و اين يك تحولى در نفوس ايجاد مىكند كه اشيا را آن طور كه هستند، اگر برسد به آن مقام ادراك مىكند.
اين چيزى است كه بزرگان و انبيا خواستند. ما نمىتوانيم اشيا را «كما هى» بشناسيم، معنىاش اين نيست كه ما ماهيّات اشيا را نمىتوانيم بشناسيم، آن امر سهلى است. معنايش اين است كه موجودات را آن طور كه هستند، آن طور كه موجودات ربط با مبدأ دارند، آن كه خواستند ارائه اين معناست كه نسبت اشيا به حق چى است؟ ربط حادث به قديم چى است؟ كلياتش را فلسفه مىگويد، بعض مراتبش را هم اهل عرفان بيان مىكنند. لكن رسيدن به اينكه اين چه ربطى است، چه رابطهاى است؟ اينكه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ، [2] نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ[3] اين يعنى چه؟ چه جورى است اين وضع؟ يعنى پهلوى
[1] عوالى اللآلي، ج 4، ص 132، ح 228. «خدايا! اشيا را آن گونه كه هستند به من بِنَما»
[2] سوره حديد، آيه 4؛ «او با شماست هر كجا كه باشيد»
[3] سوره واقعه، آيه 85: «ما از شما به او نزديكتريم».