براى اطاعت اوست. وقتى براى اطاعت اوست، نصرت و شكستش هيچ فرقى با هم ندارد، براى اين كه، اين وجهه الهىاش همهاش نصرت است. آن چيزى كه مربوط به معنويات است و مربوط به يك جهان ديگر است و براى ما، مايه دست است، براى ما سرمايه است، وقتى در دست ما باشد، چه شكست بخوريم و چه پيروز بشويم، هيچ فرقى با هم ندارد، و اگر اين معنا نباشد باز هم فرقى ندارد، بلكه پيروزىها شكستش بيشتر است.
ناراحت نشدن از سخن مردم در اطاعت الهى
بايد ما جديت كنيم كه اين معنا را درست بكنيم. دنبال اين باشيم كه اگر چنانچه متصدى امر دولتيم، دولتى باشيم كه براى خدا كار بكنيم. و براى خدا كار كردن، اين است كه ببينيم خدا چى فرموده است، چى گفته است، ما بايد بكنيم.
فرموده است كه به مستمندان بايد برسيد، به ضعفا بايد برسيد، به مردم فقير بايد برسيد، براى همه بايد تهيه كنيد. وقتى كه بنا شد ما براى اين جهت خدمت كرديم، اين نصرت خداست. نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دين خداست. وقتى ما نصرت كرديم بندگان خدا را براى خدا، براى اين كه اينها «عيال اللَّه» هستند. ما اگر چنانچه در جبههها هم پيروز نشويم، اين جا پيروزيم. و اگر اين طور نشد، شكست خورديم از همين حالا، در اوج پيروزى در شكست هستيم و در حضيض شكست، پيروز هستيم. ميزان، اين است و ما بايد اين را در نظر بگيريم. در هيچ پيروزى به مقدار خارج از متعارف كه مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالى پيدا نكنيم و در هيچ شكستى سرشكستگى نداريم، براى اين كه، ما نمىخواستيم خودمان يك چيزى بشويم كه سرشكستگى پيدا كنيم، ما مىخواستيم اطاعت امر خدا را بكنيم. خدا فرموده است:
برويد دست ظالم را قطع كنيد. ما مىرويم، آن قدرى كه قدرت داريم، دست ظالم را، بتوانيم قطع مىكنيم؛ نتوانستيم، كار خودمان را انجام دادهايم. به ما فرموده است كه «قاتلوهم»، يا خداوند تعزيرشان مىكند به دست شما. ما مقاتله مىكنيم، اطاعت است؛