نمىدانيد كه با ما چه خواهند كرد، و مىدانيد ان شاء اللَّه، بايد هم بدانيد. بايد احساس خطر بكنيد براى جمهورى اسلامى و همه احساس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه مىخواهيم متحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بيدار شدند و بيدارتر مىشوند. خود ما متوجه باشيم كه كارهايى انجام بدهيم و طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم. اگر هم اشكال داريم، مثل اشكال طلبههاى مدرسه با هم رفتار كنيم، دوستند با هم. خوب! آقايانى كه بسياريشان اهل مدرسهاند، دوستاند، رفيقاند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قال هم با هم مىكنند، بعد از اينكه مباحثه تمام شد، با هم مىنشينند چاى مىخورند و دوستى مىكنند. شما با هم دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چيزى كه اسلام فرموده است برسيد. اميد است كه برسيد ان شاء اللَّه. وقتى مقصد واحد باشد و مقصود همه يك مطلب باشد و آن اسلام، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جلوگيرى كنيد، خودتان را بازداريد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگى، مناقشات علمى. در محضر علماى بزرگ هم مثل ميرزاى شيرازى كه دو تا درس- از قرارى كه براى من نقل كردند- دو تا درس ايشان مىگفتند و پنج ساعت هم طول مىكشيد، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. يك وقت مخاصمه هست، اين طرف مىخواهد او را بكوبد، آن طرف مىخواهد او را بكوبد، اين، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامى مىتواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمىشود. يك وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت كردن، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گفت، بايد دنبال مطلب رفت، بايد نقايص را گفت، لكن روى هم رفته ما بايد همه امور را بسنجيم، يعنى، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان. با اين وضع ما بايد برخورد بكنيم، يعنى، با اين ديد كه مسائل را روى هم بريزيم و جنبههاى مخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تأمل بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم.