عمومى پيش آمد بدون اينكه با ما كار داشته باشند، آنها مىخواستند از اينجا عبور كنند، هيچ هم كار به ما نداشتند، به مجرد اينكه اينها در سرحد وارد شدند، تمام ارتشىها و ژاندارمرى همه فرار كردند. و در تهران هم من خودم شاهد بودم كه تهران هم چمدانها را همين ارتشبدها و امثال اينها مىبستند و از تهران فرار مىكردند. كجا مىخواستند بروند نمىدانم. و من ديدم كه اين سربازهايى كه از توى سربازخانهها آمدهاند بيرون مىگردند دنبال اينكه يك چيزى پيدا كنند بخورند. اين براى اين بود كه، مردم همراه نبودند. مردم شكر مىكردند كه آمدند اينجا و رضا خان رفت. اين يك واقعيت بود كه ما شاهد بوديم اين معنا را كه شكر مىكردند كه خدا به آنها يك منتى گذاشته است كه اجنبىها، آنى كه اجنبى بودند، از روسيه بود، از امريكا بود، از انگلستان بود، اينها آمدند و «پهلوى» رفت. وضع اين طورى بود، چنانچه ديديد وقتى كه محمد رضا هم رفت مردم ريختند و آن طور جشن بپا كردند، گويى كه الآن سلطنت طلبها در خارج همين ديشب هم مىگفتند كه همه ايران سلطنت طلبند، و اعليحضرت رضاى دوم [1] الآن محبوبيتى دارد كه مردم همه با او هستند! خوب، اينها بگويند. و من اعتقادم اين است كه اين رندها جمع شدهاند دنبال اين بچه كه پولهايش را از جيبش درآورند. اينها مىخواهند اين را، پولهايى كه پدر كذايش از مردم گرفته و حالا در بانكها دست اين است با اين بهانهها از او در آورند و بعد هم رهايش كنند برود سراغ كارش. و من صلاحش را مىدانم برود سراغ تحصيل و برود سراغ يك كاسبى. بداند كه ديگر اين كارها گذشته است. مردم اگر چنانچه جمهورى اسلامى هم نباشد، ديگر سلطنت طلب نيستند، اين شكى در كار نيست.
پشتوانه مردمى نتيجه خدمت به آنان
در هر صورت آنى كه براى شما مهم است خدمت كردن به همه طبقات خصوصاً مستضعفها، خصوصاً محرومينى كه در طول تاريخ محروم بودهاند اين بيچارهها. بايد خدمت كنيد و خدمتتان را بگوييد به آنها، و وقتى گفته مىشود، عمل دنبالش باشد. و
[1] رضا پهلوى فرزند محمد رضا پهلوى، كه خيالبافانه و در آوارگى عنوان «رضا شاه دوم» را براى خود برگزيد!