نيز اولياى مقربين- عليهم السلام- از حيلههاى شيطان و نفس خبيثِ مظهر ابليس كس نتواند گريزد و اگر بتواند، از همه شاخهها و ريشههاى دقيق و بسيار پيچيده او نتواند مگر با دستگيرى خداوند متعال آن طور كه صفىّ اللَّه را رهاند ولى ما كجا و آن استعداد براى قبول كلمات.
آيه كريمه در اين باب شايان تفكر بسيار است چه كه مىفرمايد: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ[1] نفرموده: وَ أَلْقى الَيْهِ كَلِماتٍ، گويى با سير إليه كلمات را دريافت نموده است گرچه اگر «أَلْقى الَيْهِ» هم بود، بىسير كمالى، قبولْ امكان نداشت. و بايد در آيه ديگر كه راجع به همين قضيه اشاره فرموده نيز تفكر كرد، مىفرمايد: فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ[2] گويى ذوقى و طعمى بيشتر نبوده با اين وصف چون از مثل ابو البشر بوده آن پيامدها را داشته. حال بايد وضع خود را بنگريم كه به تحقيق، به همه شاخهها و برگها و ريشههاى شجره پيوند خورديم.
دخترم! آفات زياد بر سر راه است. هر عضو ظاهر و باطن ما آفتها دارد كه هر يك حجابى است كه اگر از آنها نگذريم به اول قدم سلوك إلى اللَّه نرسيديم. من كه خود مبتلا هستم و جسم و جانم ملعبه شيطان است، به بعض آفات اين عضو كوچك و اين زبان سرخ كه سرسبز را به باد دهد و آن گاه كه ملعبه شيطان است و آلت دست او، جان و روح و فؤاد را تباه كند، اشاره مىكنم:
از اين دشمن بزرگ انسانيت و معنويت غافل مشو، گاهى كه در جلسات انس با دوستان هستى خطاهاى بزرگ اين عضو كوچك را آن قدر كه مىتوانى شمارش كن و ببين با يك ساعت عمر تو كه بايد صرف جلب رضاى دوست شود چه مىكند و چه مصيبتها به بار مىآورد كه يكى از آنها غيبت برادران و خواهران است، ببين با آبروى چه اشخاصى بازى مىكنى و چه اسرارى را از مسلمانان روى دايره مىريزى و چه حيثياتى را خدشهدار مىكنى و چه شخصيتهايى را مىشكنى؟ آن گاه اين جلسه شيطانى را مقياس
[1] سوره بقره، آيه 37: «پس آدم از خداى خود كلماتى آموخت كه موجب پذيرفتن توبه او گرديد»