فرد و خداى تبارك و تعالى نبود. مىشود گفت كه بىاستثنا دعوتهاى خدا حتى در آن چيزهايى كه وظايف شخصى افراد است، روابط شخصى افراد است بين خود و خدا، از معناى اجتماعى و سياسى برخوردار است. بعد از رسول خدا- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- ما ملاحظه مىكنيم كه در زمانهايى كه ائمه مسلمين- عليهم السلام- در فشار سخت بنى اميه و بنى العباس بودند مطالب خودشان را آن طور كه ممكن بود به مردم مىرساندند، حتى در ادعيه آنها، شما اگر ادعيه امام سجاد و ساير ائمه را ملاحظه بفرماييد مشحون است از اينكه مردم را بسازند براى يك امر بالاتر از آن چيزى كه مردم عادى تصور مىكنند. دعوت به توحيد، دعوت به تهذيب نفس، دعوت به اعراض از دنيا، دعوت به خلوت با خداى تبارك و تعالى، معنىاش اين نبوده است كه مردم توى خانههايشان بنشينند و از مصالح مسلمين غفلت كنند و مشغول ذكر و دعا باشند. چنانچه خود آنها كه ملاحظه مىكنيد، اين طور نبودند. پيغمبر اكرم در عين حالى كه وظايف شخصى خودش را بجا مىآورد و خلوتها با خداى تبارك و تعالى داشت، تشكيل حكومت داد و به انحاء عالم براى دعوت آدم فرستاد و مردم را دعوت كرد به ديانت و دعوت كردند بعد به اجتماع. اين طور نبود كه بناى او اين باشد كه بنشيند توى خانه و ذكر بگويد. ذكر مىگفت، لكن همان ذكر هم خودسازى بود. دعا مىكرد، ولى همان دعا هم، هم خودسازى و هم مردمسازى بود و مردم را تجهيز مىكرد براى مقاومت. تمام ادعيهاى كه در لسان او و ائمه مسلمين واقع شده است، تمام اين ادعيه، در عين حالى كه دعوت به معنويات است، از راه دعوت معنويات، تمام مسائل مسلمين اصلاح مىشود. مع الأسف اعوجاج واقع شد، يا واقع كردند- و شايد در صدر اسلام هم بنى العباس بيشتر اين كار را كردند- اعوجاج واقع شد در مصالح اسلامى و در مطالب اسلامى.
منحصر نبودن قرآن به احكام شخصى
اين قرآن كريم كه در بين يد مسلمين هست و از صدر اول تا حالا يك كلمه، يك حرف در او زياد و كم نشده است، اين قرآن را وقتى كه به عين تدبير مشاهده بكنيد، مىبينيد كه مسأله، مسئله اين نيست كه دعوت براى اين بوده است كه مردم توى خانه