طرف فرانسه هم آمده و انگلستان هم تازه آمده و خودشان را سرشان را داخل در سرها كردهاند كه بگويند ما هم جزو بخيه زنها هستيم. چرا وضع اين طور شده؟ مگر آنها چه بردند در اين كار؟ مگر آنها در اين جنايات چه شرافتى تهيه كردهاند؟ الآن امريكا، دولت امريكا، دولت شوروى كه اين جنايات را مىكنند و با هم مسابقه مىكنند در جنايتكارى، در ظلم به مردم، در جنايت به مردم، مگر آنها چه بردند كه شما مىخواهيد- شما هم- همراه آنها باشيد؟ شما هم برويد چه بكنيد؟ بالاخره مسلمين بايد فكر بكنند.
اين مسلمانها و اين اعراب كه تقريباً اكثر بسيارى از مسلمين را آنها تشكيل مىدهند و گرفتار دست اينها هستند، اينها فكر بكنند كه نبايد اين طور خودشان را دست آنها بدهند كه هر جا الآن لبنان را آن طور كردهاند، لبنانى ديگر براى كسى نمانده است. خوب، چرا اين اختلافات را شما دست بر نمىداريد تا اينكه اينها نتوانند بيايند سراغ شما؟ و چرا بايد آنها بيايند و مردم را آن طور اذيت بدهند به اسم اينكه ما مىخواهيم اصلاح بكنيم؟ اين اصلاح كه نيست. شما اگر مصلح بوديد، اگر صلح طلب بوديد كه اين طور وضعتان نبود.
شما صلح طلبيد و مىآييد در لبنان به اسم اينكه ما صلح طلب هستيم و مردم را ناراحت مىكنيد؟ شما برويد كنار، مردم خودشان كار خودشان را درست مىكنند نمىگذاريد كه مردم اصلاح كنند كار خودشان را. هر كدامتان به يك اسمى وارد مىشويد در يك كشورى. مثلًا فرض كنيد كه روسيه وارد مىشود در افغانستان به اسم اينكه مىخواهيم اصلاح كنيم آنجا را. امريكا و فرانسه و انگلستان و اينها هم وارد مىشوند در لبنان مىخواهيم اصلاح كنيم. اين براى اين است كه، مسلمانها بيدار نيستند. دولتهاى مسلمين نمىدانند چه قوهاى دستشان هست و چه جور اينها را مىتوانند از بين ببرند.
اگر- يك- ده روز اين مسلمين منافع خودشان را قطع كنند از شرق و غرب، آنها سر جاى خودشان مىنشينند. ولى افسوس اين است كه نمىتوانند، نمىفهمند چه بايد بكنند. آنها را ترساندهاند به طورى كه اگر چنانچه بكنيد چه خواهد شد. خوب، اين «اگر» در ايران هم بود، لكن ايران كار خودش را كرد و هيچ كارى هم نتوانستند بكنند. حالا هم نمىتوانند بكنند، بعدها هم نمىتوانند بكنند. يعنى مادامى كه ايران اين ايران است،