كه او بگويد دولت ما اين طورى است. ملت فرانسه به فكر بيفتد كه آبروى خودش را كه دارد از بين مىرود حفظ بكند و اين دولت را سر جاى خودش بنشاند، اين دولت را كنار بگذارد. اين دولتى كه تروريست اعظم بايد اسمش را گذاشت براى اينكه، هر چه تروريست است جمع مىشود در فرانسه، بعد هم خودش تروريستى مىكند. يك كسى او را مىزند به واسطه اينكه جنايتكار است، او مىزند يك كس ديگرى را مىكشد.
تلافى مىكند سر كس ديگرى. خوب، اين ملت فرانسه بايد فكر اين كار باشد و همين طور ملتهاى ديگر. ملتها كه تقصيرى ندارند. تقصير ملتهايى كه جمهورى هستند اين است كه رأى مىدهند به اينها و بعد كه رأى دادند اختيار را دست اينها مىدهند. بايد بعد كه چيز كردند، با تظاهرات، با چيزها اين كار را كنار بگذارند. الآن هم مىتوانند اين كار را بكنند. حفظ كنند آبرويى را كه در طول تاريخ شما براى فرانسه درست كرديد، اين را حفظش كنيد، اينها دارند از بين مىبرند. اينها تروريست شدهاند.
دولت فرانسه از آنجا كه مىبيند كه از عراق طلب دارد و طلبش را نمىتواند بدهد، تلافىاش را سر ايرانىها در مىآورد. تلافى سر ايرانى براى چه در مىآورد، خوب، عراق نمىتواند طلب شما را بدهد از خودش وصول كنيد، چرا به او طياره، نمىدانم چه مىدهيد كه ايران را بزند؟
ظلم به ملتها با اسم اصلاح طلبى
وضع الآن اين طور شده است كه اصلًا گرفتار شدهايم ما بين قوههاى مقتدرى كه بر خلاف نظر حتى ملت خودشان عمل مىكنند. گمان نمىكنم كه ملت امريكا راضى باشد كه دولت امريكا از هر سوراخى سرش را بيرون بياورد و جوانهاى خودشان را به كشتن بدهد، و همين طور فرانسه و ساير جاها. حالا كه انگليس هم آمده است، فرانسه هم سرش را تو سرها آورده، جزو خياطها شده است. آن پالان دوز را مىگفتند كه همراه خياطها مىرفت، گفتند تو كجا مىروى؟ گفت: ما هم اهل بخيه هستيم. حالا اين قدرتمندهاى بزرگ كه توى دنيا جمع شدهاند و مردم را دارند اذيت مىكنند، از آن