مرحوم مدرس- رحمة اللَّه عليه- آن طورى كه من شنيدم كه ايشان گفتند. ايشان گفتند كه شيخ الرئيس [1] مىگفته است كه من از گاو مىترسم، براى اينكه شاخ دارد و عقل ندارد. اين يك مسأله است. حالا فرضاً هم شيخ نگفته باشد، اما مسأله است. گاو شاخ دارد و عقل ندارد، قدرت دارد عقل ندارد. اينهايى هم كه در دنيا الآن فساد راه مىاندازند از همان سنخ هستند كه شاخ دارند عقل ندارند، قدرت دارند انسانيت ندارند.
شما ملاحظه بكنيد كه امريكا در جهان چه دارد مىكند و شوروى هم از آن طرف. و خدا خواسته است كه اين دو قدرت مزاحم هم هستند، مقابل هم هستند، اگر يكيشان بود دنيا را مىبلعيد. اين دوتا قدرتمندند و در مقابل هم ايستادهاند، آن از او مىترسد و او از او مىترسد. اگر اينها از هم نترسند دنيا را از بين مىبرند. نه اين است كه ادعاهاى آنها كه ما براى صلح مىخواهيم چه بكنيم. اينها راه افتادهاند آمدهاند به بيروت، به لبنان، براى اينكه ما مىخواهيم صلح در لبنان باشد. شما صلح طلب نيستيد، بر فرض اينكه باشيد، آمدن شما به چه مناسبت در كشورهاى ديگر؟ حكومتهايى كه در بعضى از اين كشورها هستند، حكومتهاى ملى نيستند، به ملت مربوط نيستند. اگر شما انسان بوديد و انسانيت را و امور اخلاقىاى كه در انسان و ارزشمندهايى كه در انسان معتبر است پيش شما هم مقدارى از آن بود، ملاحظه حال مستمندان و ملتهاى ضعيف را مىكرديد. نه اينكه يك دولتى را كه بر خلاف ميل يك ملتى است، سركار آمده است، شما او را به عنوان اينكه مىخواهيم دولت را تقويت كنيم، در كشورشان به طور غصب وارد بشويد.
اين براى اين است كه مهذب نيستند، انسانيت در كار نيست، قدرت هست. شاخ دارند عقل ندارند.
شما ملاحظه بكنيد در هر جاى دنيا كه يك فسادى وارد مىشود براى همين معنا