بگويد ما متمسك هستيم، بر خلاف واقع است. تمسك وقتى است كه قوّه قضائيه هم كارهايى كه مىكنند از روى الگوى علوى باشد كه همان الگوى اسلامى است. و مردم ما هم كه اين دعا را يا اين فقره را مىخوانند آنها هم بايد توجه كنند به اينكه تمسك به ولايت حضرت امير براى آنها تبعيت از مقاصد اوست.
عدم تحمّل ظلم و لو به غير مسلمان
همين طور گفتند كه ما شيعه على هستيم، و همين كه گفتند ما متمسك به ولايت امير المؤمنين هستيم، اين كافى نيست، نمىشود اين. اين امور، امورى نيست كه لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانيم ما بگوييم تحقق پيدا كرده است؛ اينها يك امور عملى است، يك حكمت عملى است اينها. بايد كسانى كه مدعى هستند كه ما شيعه امير المؤمنين هستيم، تبع او هستيم، بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چيز تبعيت از او داشته باشند. اگر اين تبعيت نباشد و ما بگوييم كه ما شيعه هستيم، يك گزافى گفتهايم، يك لا طائلى گفتهايم.
امير المؤمنين در زمان حكومتش- كه بسيار كوتاه و بسيار با ناگواريها مقابل بود- مىبينيد كه وقتى كه آن نامه را به مالك اشتر مىنويسد چه مسائل مهمى را، مسائل سياسى را، مسائل اجتماعى را، همه چيز را در آنجا ذكر مىفرمايد، با اينكه يك بخشنامهاى براى يك نفر بوده است. يك نامهاى براى يك نفر بوده است و آن اين است كه مىگويد كه- به حسب نقلى كه شده است كه يك خلخال را از پاى يك ذمّى در حكومت او در آوردند،- به حسب اين روايت، مىفرمايد كه اگر انسان بميرد براى اين، اين مَلوم نيست.
شيعه اين است كه اين طور باشد نه مثل ما، شيعه اين است كه اگر چنانچه در حكومت اسلامى، در كشور اسلامى، ظلم و لو به يك ذمّى وارد بشود، آن هم ظلم به همين كمى كه يك خلخال را از پاى يك ذميّه درآورند، بگويد كه انسان اگر بميرد ملوم [1] نيست، ملامت نبايد به او بشود، اين طور اهميت دارد.