در كشورهاى اسلامى هستند از خواب بيدار كند. اينها گمان مىكنند كه اسرائيل پشت و پناه آنها هست كه كمك به او مىكنند. اسرائيلى كه بنايش بر اين است كه كشورهاى عربى را بگيرد، اين را خيال مىكنند كه اين پشت و پناه او هست، يا امريكا پشت و پناه است، امريكا از شما نفت مىخواهد و امريكا از شما نفع مىخواهد و مىخواهد شما بازار باشيد براى او. و همين طور شوروى، اينها فرق نمىكند، اينها مىخواهند كه از شما استفاده بكنند، از مخازن كه خدا به شما داده آنها استفادهاش را بكنند، شما حمال باشيد براى آنها، و الّا در آنجايى كه شما گرفتار بشويد هيچ يك از اينها به داد شما نخواهند رسيد؛ آنها آن وقت مىگويند ما اينها را نمىشناسيم. بناى اين اشخاصى كه توجهشان به خودشان و به دنياى خودشان است اين است كه مادامى كه به نفع آنها چيزى باشد با آنها همراهند و با آنها هم كاسه هستند، آن روزى كه ببينند اين به نفع نيست و لو دوستشان باشد كنارش مىگذارند. اين قصه چرچيل [1] را شنيديد شايد، خوب، چرچيل در جنگ عمومى رئيس انگلستان بود، شوروى هم همراه اينها بودند، در جنگ با آلمان، شوروى هم همراه اينها بود- امريكا هم همراه اينها بود- به مجرد اينكه هيتلر [2] را شكست دادند، چرچيل گفت كه الآن وقتى است كه ما به شوروى بزنيم؛ شوروى كه با آنها دوستى داشت و با آنها مىخواست كه وارد بشود يعنى جنگ آلمان را او برد، گفت الآن وقتش است! منتها مجلس انگلستان اجازه نداد اين را، آن وقت معلوم شد اين معنا، مجلس انگلستان اجازه نداد اين مطلب را. وضع اينها اين طور است، همان دوستى را كه دارند، آن روزى كه ببينند يك دوست ديگرى بهتر از اين است و اين برايشان ديگر خوب نيست، اين را پرتش مىكنند دور، يا اين را مىزنندش به زمين، وضع اينها اين طورى است. كسى كه به خدا اعتقاد ندارد، كسى كه به معاد اعتقاد ندارد، كسى كه نمىشناسد آن ارزشهاى انسانى را، اينها را نمىشود بهش اعتماد كرد، كه ما با امريكا باشيم، به اينكه امريكا به ما در وقت خودش چه بكند. امريكا از شما نفت مىخواهد. امريكا از حكومت حجاز،
[1] وينستون چرچيل، نخست وزير انگلستان در زمان جنگ جهانى دوم
[2] آدُلف هيتلر، صدر اعظم آلمان و رايش سوم كه شعله جنگ جهانى دوم را از سال 1940 م. تا 1944 برافروخت.