محصور شده بوديم در يك كتابها و در يك عقايد خاصى. كتابها از حيث تعليم و تعلّم غالباً از طهارت و تجارت و صلات- غالباً- تجاوز نمىكرد. علوم قضايى و حدود و ديات و اينها از علوم غريبه بود، البته مشايخ نوشتهاند، همه را مستقصى [1] نوشتهاند، لكن در حوزهها از باب اينكه، اين امور خارج بود از حيطه عمل آنها، قضاوت دست آنها نبود، حدود و ديات و قصاص و اينها عملى نبود، از اين جهت آنها مورد بحث واقع نمىشد و ما محصور شده بوديم در كتابها، در باب تعليم و تعلّم به همان مقدار. و از آن طرف در عين حالى كه خارجى هاو عمال آنها تصرف مستقيم نداشتند در حوزهها، لكن يك تبليغات خاصى انجام گرفته بود در سالهاى طولانى كه بايد حوزهها از امور اجتماعى و سياسى بكلى مبرا باشد، و اسم «سياست» را نمىتوانستيم در حوزههاى علميه ببريم، و امور مسلمين و چيزهايى كه مربوط به جامعه مسلمين است در حوزهها بحثى از آن نبود.
احتياج حوزهها به يادگيرى زبانهاى زنده دنيا
بحمد اللَّه امروز كه ما از آن قيد و بندها رهايى پيدا كردهايم بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه امروز حوزهها با ديروز حوزهها فرق دارد. امروز حوزهها براى دنيا، الآن دنيا يك تحولى پيدا كرده است كه كأنّه عائله واحده شده است. اين صحبتى كه من الآن براى شما مىكنم ممكن است كه بعد از دو ساعت ديگر در امريكا هم منعكس بشود و همين طور هر مطلبى كه در ايران واقع مىشود در همه دنيا پخش مىشود. يعنى يك كسى اگر صدا بكند به صداى عادى، صداى او قبل از اينكه به آخر اين مجلس برسد به امريكا رسيده است. وضع اين طور شده، دنيا كأنّه همه مجتمع شده است در يك محصوره كوچكى از حيث جهات.
ما امروز نمىتوانيم مثل سابق فكر كنيم، ما سابق تبليغاتمان محصور به ايران بود.
گاهى اتفاق مىافتاد كه در يك جاى ديگر هم مىرفتند اما گاهى بود، خيلى كم. و تبليغات آن قدرى كه براى خارج لازم است براى داخل كمتر از او لازم است. شما