تشريف بردند به قم و با آقايانى كه مشغول هستند به اين كارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح كردند، آن وقت مىفهمند كه اين قدر فرياد كه زده مىشود كه اسلام يك فرهنگ غنىاى است در همه چيز. اين اسباب اين نمىشد كه آن وقت در ديوارهاى دانشگاه نوشته بشود كه اسلام يك ... يا به تعبير اين طور هم نباشد، نظير اين را. اين براى اين است كه، تفاهم در كار نبوده است. از اول اين طورى مىخواستند درست بكنند دانشگاه را، و اطفال ما را از اول مىخواستند به يك فرمى اينها را بار بياورند كه دشمن بشوند با اسلام، و با هر چه كه مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توى دانشگاه نمىشد ببرى. اسم دانشگاهى هم در محيط فيضيه نمىشد ببرى. هر يك از اينها اگر مىرفتند آنجا، خودشان را غريب مىديدند. خودشان را هيچ مىديدند. مىديدند كه به محيط بدى وارد شدهاند. اين براى اين بود كه، اين طورى درست كردند تا اينكه اين دو جبههاى كه مىتوانند كشور را حفظ كنند و مىتوانند نجات بدهند از گرفتاريها، اينها دشمن هم بشوند. اين سركوبى او را بكند، او سركوبى او را بكند، آنها نتيجهاش را بگيرند و نتيجه را گرفتند، ديديم كه گرفتند. آن قدر پافشارى در دشمن كردن اين دو قشر، براى چه بود؟ آن قدر تبليغات سوء از همه اطراف نسبت به اين طبقه مظلوم علما و از آن طرف در آنجا، آن همه تبليغات براى دانشگاهى و دانشگاه و اينها چه بود؟ براى چه اين طور بود؟
آن براى اين بود كه، مىترسيدند كه اگر اينها به هم نزديك بشوند و تفاهم كنند و بفهمند كه اسلام چه چيز است، اگر بروند اين آقايان اساتيد دانشگاه در حوزههاى علمى و پيش اساتيد ببينند كه اسلام چيست وحشت نمىكنند آن وقت. آن وقت مىفهمند كه ما چقدر مصيبت كشيديم در اين دورانها و خصوصاً اين پنجاه سال. براى اينكه ما با برادرهاى خودمان دشمن بوديم. هر كدام ديگرى را تضعيف مىكرديم. شما توجه داشته باشيد به اين معنا كه بايد اين پيوند بين دانشگاه و فيضيه برقرار باشد. بين حوزههاى علميه قديمى و حوزههاى علمى جديد بايد پيوند باشد تا بتوانيد شما كشور خودتان را حفظ كنيد. كشور شما اگر چنانچه، شما دو قشر، قشر دانشگاهى، جوانهاى دانشگاه، اساتيد دانشگاه، معلمهاى دبيرستان و دبستان و امثال ذلك، كوشش كنند به اينكه بچهها