خدا عمل مىكرد. كسى كه براى خدا عمل مىكند، وضع زندگىاش هم آن است، ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمىشود برايش. براى چه ديگر چه بكند؟ از هيچ كس هم نمىترسيد. وقتى كه رضا شاه ريخت به مجلس كه فرياد مىزدند آن قلدرهاى اطرافش كه زنده باد كذا و زنده باد كذا، مدرس رفت ايستاد و گفت كه مرده باد كذا، زنده باد خودم.
خوب، در مقابل او، شما نمىدانيد حالا، در مقابل او ايستادن يعنى چه و او ايستاد. اين براى اين بود كه از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.
وارستگى انسان در رهايى از وابستگيها
تمام وابستگيها منشأش وابستگىاى است كه انسان به خودش دارد. تمام وابستگيها از خود آدم پيدا مىشود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتى كه مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگيهايى كه در خارج هم برايش پيدا مىشود، منشأش اينجاست. وقتى اين وابستگى باشد، اگر بخواهند برايش تحميل كنند، چون اين وابستگى هست، تحميل مىكند، قبول مىكند. وقتى ببينند يك چيزى با اين آمالى كه دارد مخالف است، اگر نكند، يك وقت به هم مىخورد، اين خاضع خواهد شد. اگر انسان از اين وابستگى وارسته شد، آزاد شد از اين، اين ديگر آزاد است، اين ديگر از كسى نمىترسد؛ همه قدرتهاى عالم جمع بشوند، اين نمىترسد؛ براى اينكه آخرش اين است كه من از بين مىروم، ديگر بالاتر از اين كه نيست؛ همانى كه الآن ملت ما دنبالش دارند مىروند كه بياييد دعا كنيد من شهيد بشوم. روزى چند نفر شايد من اينجا بعضى روزها مىبينم كه مىگويند كه دعا كنيد من شهيد بشوم. من مىگويم: دعا مىكنم شما پيروز بشويد، ان شاء اللَّه.
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را موفق كند، مؤيد كند و همه آن اشخاصى [را] كه به شهادت رسيدند و براى اين ملت خدمت كردند [رحمت كند؛] مثل مرحوم رجايى كه اين روز، اين روزها سالش است؛ مرحوم باهنر و ديگر اشخاصى كه از همين قبيل بودند و رفتند از دست ما. و البته ما خيلى ضرر ديديم، لكن باز همان مسأله است. جانشين آنها