زندگى ما حاضر باشد. قرآن وقتى مىفرمايد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا، [1] مىفرمايد: وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ؛ [2] اين طور احكام مترقى سياسى كه اگر به آن عمل بشود سيادت عالم مال شماست. اين قرآن را مهجور كرديم همه و اعتنا نكرديم به اين مسائل. بايد قرآن در همه شئون وارد بشود، قرائت قرآن بايد بشود. قرآن، ذكر، همه بايد در همه جا باشد. در همه شئون انسانى اسلام بايد قرآن وارد بشود، لكن بعضش باشد و بعض نباشد، اشكال است؛ اشكال در موارد ديگر نيست. در احكام سياسى، دستور قتال مىدهد با كسانى كه با مسلمين مقاتله مىكنند و امروز اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده و مقاتله مىكند، امريكا در مقابل مسلمين ايستاده و مقاتله مىكند، صدام مزدور امريكا در مقابل مسلمين ايستاده است و مقاتله مىكند. خدا دستور داده است به اينكه با اين اشخاصى كه بر ضد مسلمين، بر ضد طايفهاى از مسلمين قيام كردهاند، با آنها مقاتله كنيد [3].
دروغ بودن صلح طلبى صدام
صدام مدعى است كه من صلح طلبم و زمين از ما، سرتاسر كشور در طرف جنوب و غرب را غصب كرده و مىگويد من صلح طلبم. به اين معنا اسرائيل هم صلح طلب است، بلنديهاى جولان را غصب كرده است، به طايفهاى از مسلمين تجاوز كرده است، آن هم مىتواند بگويد من صلح طلبم. امريكا هم مىگويد من صلح طلبم. همه ابرقدرتها مىگويند ما مىخواهيم صلح در عالم باشد، لكن تمام جنگهاى عالم زير سر آنهاست.
صدام صلح طلب است، لكن تجاوز كرده است به يك كشور اسلامى. شما همه ببينيد كه با يك كشور اسلامى چه كرده است اين نانجيب. مطرح ايران تنها نيست، مطرح دنياست؛ آن كه مطرح است مسلمين دنيا هستند. آن كه مطرح است اسلام است. ما اگر همه هم از بين برويم اسلام بايد باقى باشد. اولياى خدا جان خودشان را فداى اسلام كردند. پيغمبر
[1] سوره آل عمران، آيه 103: «همگى به ريسمان خدا چنگ بزنيد و پراكنده مشويد»
[2] سوره انفال، آيه 46: «با يكديگر نزاع نكنيد كه ناتوان شويد و مهابت و قدرت شما برود»