بايد اقتدا به پيغمبرها بكند و اقتدا به ائمه بكنند، بكلى از اين بُعدى كه در رأس امور بود پيش انبيا و پيش ائمه ما، اينها بكلى از اين، خودشان را منعزل كرده بودند و هر كدامشان بيشتر دخالت نمىكردند، بيشتر منعزل بودند از مسائل، بلكه گاهى وقت [ها] اينكه بيشتر ملتفت مسائل نبودند، نمىفهميدند، اين در بين مردم بيشتر ارزش پيدا مىكرد. مردم [را] هم اين طورى تربيت كرده بودند كه- قربانش بروم- اين آقا نمىفهمد پنير يعنى چه. اين طور نفوذ كرده بودند در همه جا كه آقا يك كلمه نبايد در سياست دخالت بكند و آقا نبايد مسائل را اصلش بفهمد؛ چه كار دارد آقا به اين مسائل؟ نمازت را بخوان و برو مسألهات را بگو و برو، آن هم مسأله، نه اينكه مسائل اسلامى و اصولى اسلام را. اگر مىگذاشتند كه آقايان مسائل اسلام را مىگفتند، اگر مىگذاشتند، مسائل اسلام همه چيز در آن بود، لكن مسائل اسلام فقط در كتب استدلاليه مدفون شده بود و رسالهها نداشت از مسائل اصلى اسلام.
خوف دشمنان اسلام از روحانيت
شما ببينيد الآن در مصر همين مسأله است. سادات تمام مساجد را از قرارى كه خبرگزارىها نقل مىكنند، تمام مساجد را تحت كنترل خودش درآورده و همه اينها را ممنوع كرده از اينكه در سياست دخالت كنند. علماى مصر به قول سادات، نبايد در امور سياسى دخالت بكنند، مسجد بروند. منبر هم بروند، لكن همان مسائلى كه متعارف بود سابقاً در اينجا و آنجا، همين اينها را بايد بگويند؛ ديگر غير از اين پا را فراتر نگذارند. ما امروز مىفهميم اين معنا را، چنانچه سابق بود و ديروز بود. ما مىگفتيم خوب راست مىگويد، سادات راست مىگويد: «آقايان چه كار دارند به سياست؟» براى اينكه خود آقايان هم دخالت نمىكردند. اما امروز ما مىفهميم، ملت ما مىفهمد، علماى اسلام مىفهمند در ايران كه اين نقشهاى كه سادات دارد انجام مىدهد، اين همان طرحى است كه سابقاً در ايران هم انجام گرفت. و لكن حالا چون علماى مصر يك قدرى توجه به مسائل دارند، مىخواهند در امور دخالت كنند، او وحشت كرده از اينكه مبادا اينها