زور بوده و سرنيزه بوده؟ مجلس خبرگانش با زور بوده، و سرنيزه بوده؟ علماى بلادش، كه اين قدر زحمت كشيدند و آن وقتى كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مىكرديد و از خود دولت طاغوتى هم استفاده مىكرديد، اينها توى زندانها رنج مىبردند و در تبعيدگاهها به آنها رنج مىدادند، اينها فرصت طلباند، و شماها كه حالا كه راه يك قدرى صاف [شده] ريختيد سر اين سُفْره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى علماى اسلام كردهاند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوييد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كردهاند. دادگاههاى اسلامى كه پيدا شده است، اين دادگاهها آنهايى را كه محاكمه كردهاند، شما آنها را مىخواهيد تطهير بكنيد كه مىگوييد ديكتاتورى كردند؟ يعنى آنها را با ديكتاتورى كشتهاند؟ نصيرى [1] و امثال نصيرى را. شما حالا قلمهاتان را برداشتيد گريه مىكنيد براى نصيرى و براى هويدا [2] و براى محمد رضا خان، آن وقت خودتان را «ملّى» مىدانيد! آدم مىدانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم، براى شما خطر همه چيز پيش مىآيد، ما جلوگيرى مىكنيم. ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت چه بشود كه مىخواهند زور بگويند و ما چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش، رأى داده؛ يك عدهاى را تعيين كرده است براى اينكه قوانين را بفهمند كه اين قوانين مخالف با اسلام نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است؛ شما مىگوييد كه آقايان بروند كنار! آقايانى كه ملت قرار دادهاند بروند كنار، كه براى ملت ما چه بشود؟ خوب، ملت اينها را قرار دادهاند؛ ملت ما [خواهان] چى است. شما بياييد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مىخواهيد، تا ثانياً بيايند باز همان صد، الّا يكيشان يا يك و چندشان، بگويند كه ما اسلام را مىخواهيم؛ ما احكام اسلام را مىخواهيم؛ ما قوانين اسلام را مىخواهيم. آخر چرا در مقابل يك ملت نشستهايد؟ چهار نفر نشستهايد! چهار نفرى كه تا حالا نَفَستان در نمىآمده! حالا كه روحانيون، اسباب اين شدهاند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها