مىشد پايين مىنشست. روى زمين طعام ميل مىفرمود و روى زمين مىنشست و مىفرمود من بندهاى هستم، مىخورم مثل خوردن بنده و مىنشينم مثل نشستن بنده. [1] از حضرت صادق، عليه السلام، نقل است كه پيغمبر، صلّى اللّه عليه و آله، دوست داشت بر الاغ بىپالان سوار شود و با بندگان خدا در جايگاه پست طعام ميل فرمايد، و به فقرا به دو دست خود عطا فرمايد. آن بزرگوار سوار الاغ مىشد و در رديف خود بنده خود يا غير آن را مىنشاند [2]. در سيره آن سرور است كه با اهل خانه خود شركت در كار خانه مىفرمود. و به دست مبارك گوسفندان را مىدوشيد، و جامه و كفش خود را مىدوخت، و با خادم خود آسيا مىكرد و خمير مىنمود، و بضاعت خود را به دست مبارك مىبرد، و مجالست با فقرا و مساكين مىكرد و هم غذا مىشد. [3] اينها و بالاتر از اينها سيره آن سرور است و تواضع آن بزرگوار است. در صورتى كه علاوه بر مقامات معنوى رياست و سلطنت ظاهرى آن بزرگوار نيز بكمال بود. همين طور على بن أبي طالب، صلوات اللّه عليه، نيز اقتداى به آن بزرگوار كرده سيرهاش سيره رسول اللّه، صلّى اللّه عليه و آله، بود. [1] پس، اى عزيز اگر تكبر به كمال معنوى است، از [آن] آنها بالاتر از همه بود، و اگر به رياست و سلطنت است دارا بودند، با اين وصف تواضعشان بيشتر از همه كس بود. پس، بدان كه تواضع وليده علم و معرفت است، و كبر و سركشى زاييده جهل و نادانى است. اين ننگ جهل و عار پستى نظر را از خود دور كن، و متصف به صفات انبيا شو، و صفت شيطان را به يك سو انداز، و منازعه با خداى خود در رداى كبرياى او مكن كه منازع با حق مقهور غضب او خواهد شد و به رو در آتش خواهد افتاد.
اگر در صدد اصلاح نفس برآمدى، طريق عملى آن نيز با قدرى مواظبت سهل و آسان است. و در اين طريق با همت مردانه و حريت فكر و بلندى نظر به هيچ مخاطره تصادف نمىكنى. تنها راه غلبه به نفس اماره و شيطان و راه نجات بر خلاف ميل آنها رفتار كردن است. هيچ راهى بهتر براى سركوبى نفس از اتصاف به صفت متواضعين و رفتار كردن مطابق رفتار و سيره و طريقه آنها نيست. در هر مرتبه از تكبر كه هستى و اهل هر رشته علمى و عملى و غير آن كه هستى، بر خلاف ميل نفسانى چندى عمل كن، با تنّبهات علمى و تفكر در نتايج دنيايى و آخرتى، اميد است راه آسان و سهل شده نتيجه مطلوبه بگيرى. اگر نفس از تو تمنا كرد كه صدر مجلس را اشغال كن و تقدم بر همقطار خود پيدا كن، تو بر خلاف ميل آن رفتار كن. اگر تأنّف مىكند از مجالست با فقرا و مساكين، تو دماغ او را به خاك ماليده با فقرا مجالست
[1] در روايات متعدّد به اخلاق و رفتار پيغمبر (ص) اشاره شده است كه برخى از آن در اين كتاب آورده شده است.
عن انس بن مالك، قال: لم يكن شخص أحبّ اليهم من رسول اللّه (ص) و كانوا إذا رأوه لم يقوموا إليه لما يعرفون من كراهيّته. عن ابن عباس، قال: كان رسول اللّه (ص) يجلس على الارض و يأكل على الارض و يتعقل الشاة و يجيب دعوة المملوك ... و يقول (ص)، انا عبد آكل كما يأكل العبد و أجلس كما يجلس العبد.
كتاب مكارم الاخلاق، ص 12 فصل دوم.
[2] و كان يجلس على الارض و ينام عليها و يأكل عليها و كان يخصف النّعل و يرقع الثّوب و يفتح الباب و يحلب الشّاة و يعقل البعير فيحلبها، و يطّحن مع الخادم اذا أعيى ... و يخدم في مهنة أهله و يقطع اللّحم، و اذا جلس على الطعام جلس محقرا ... يركب ما امكنه من فرس او بغلة او حمار و يركب الحمار بلا سرج و عليه العذار ... يجالس الفقراء و يؤاكل المساكين و يناولهم بيده. بحار الانوار، ج 16، ص 226. «تاريخ نبينا (ص)»، «باب مكارم اخلاقه»، حديث 34.
[3] و كان يجلس على الارض و ينام عليها و يأكل عليها و كان يخصف النّعل و يرقع الثّوب و يفتح الباب و يحلب الشّاة و يعقل البعير فيحلبها، و يطّحن مع الخادم اذا أعيى ... و يخدم في مهنة أهله و يقطع اللّحم، و اذا جلس على الطعام جلس محقرا ... يركب ما امكنه من فرس او بغلة او حمار و يركب الحمار بلا سرج و عليه العذار ... يجالس الفقراء و يؤاكل المساكين و يناولهم بيده. بحار الانوار، ج 16، ص 226. «تاريخ نبينا (ص)»، «باب مكارم اخلاقه»، حديث 34.
______________________________
[1] كشف الغمّة في معرفة الائمّة، ج 1، ص 172- 162، «فى وصف زهده في الدنيا».