و در كافى شريف سند به حضرت صادق، عليه السلام، رساند، قال: إنّ هذا القرآن فيه منار الهدى و مصابيح الدّجى، فليجل جال بصره و يفتح للضّياء نظره، فإنّ التّفكّر حياة قلب البصير، كما يمشي المستنير في الظّلمات بالنّور. [1] فرمود:
«اين قرآن راهنماى هدايت و چراغ شب تاريك است، پس جولان دهد صاحبنظر چشم خود را در آن، و بگشايد نظر خود را براى استفاده از نور آن، زيرا كه تفكر در آن زندگانى دل بيننده است، چنانچه در ظلمات و تاريكيها به نور استعانت كنند، در ظلمات جهل و تاريكيهاى ضلالت به نور هدايت قرآن بايد هدايت جست.» و من المجالس بإسناده عن أمير المؤمنين، عليه السّلام، في كلام طويل في وصف المتّقين: و إذا مرّوا بآية فيها تخويف، أصغوا إليها مسامع قلوبهم و أبصارهم، فاقشعرّت منها جلودهم، و وجلت قلوبهم، فظنّوا أنّ صهيل جهنّم و زفيرها و شهيقها في أصول آذانهم. و إذا مرّوا بآية فيها تشويق، ركنوا إليها طمعا، و تطلّعت أنفسهم إليها شوقا، و ظنّوا أنّها نصب أعينهم. [2] «اهل تقوى وقتى به آياتى رسند كه در آن اخافه است، چشمها و گوشهاى دل را به آن باز كنند، و لرزه بر اندام آنها افتد، و دل آنها از ترس بتپد به طورى كه گمان كنند كه صداى هولناك جهنم و نفسهاى زفير و شهيق آن پيش گوش آنهاست. و وقتى به آيه رحمت رسند، اعتماد به آن كنند، و چشم طمع به آن باز كنند، و دل آنها از شوق پرواز كند چنانچه گمان كنند آن وعدهها حاضر است.» و معلوم است كسى كه تفكر و تدبر در معانى قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كمكم به مقام متقين رسد. و اگر توفيق الهى شامل حالش شود، از آن مقام نيز بگذرد و هر يك از اعضا و جوارح و قواى آن آيهاى از آيات الهيه شود. و شايد جذوات و جذبات خطابات الهيه او را از خود بيخود كند و حقيقت اقرأ و اصعد را در همين عالم دريابد تا آنكه كلام را بىواسطه از متكلمش بشنود، و آنچه در وهم تو و من نايد آن شود.
در اخلاص در قرائت است
و از آداب لازمه قرائت قرآن كه در تأثير در قلوب سمت ركنيّت دارد و بدون آن
[1] اصول كافى، ج 2، ص 600، «كتاب فضل القرآن»، حديث 5.
[2] امالى (مجالس) شيخ صدوق، ص 458، «مجلس» 84، حديث 2، وسائل الشيعة، ج 4، ص 829، «كتاب الصّلاة»، باب 3، حديث 6.