اجتناب از دروغ است، كه از تقديم ذكر آن معلوم مىشود كه در نظر محترمشان بيشتر از ساير وصايا اهميت داشته. و ما ذكر مفاسد كذب را مقدم مىداريم بر مصالح صدق. پس بدان كه اين رذيله از امورى [است] كه عقل و نقل متفق بر قبح و فسادش هستند. و خود آن في نفسه از كبائر و فواحش است، چنانچه اخبار دلالت بر آن دارد. و علاوه، گاه شود كه بر آن مترتب شود مفاسد ديگرى كه قبح و فسادش كمتر از اين موبقه نيست. بلكه گاهى شود كه به واسطه كشف يك دروغ، انسان به طورى از درجه اعتبار پيش مردم ساقط مىشود كه تا آخر عمر جبرانش را نتوان كرد. خدا نكند كسى معروف شود به دروغگويى كه هيچ چيز شايد بيشتر از اين به حيثيت انسان لطمه نمىزند. و علاوه بر اينها، مفاسد دينى و عقوبات اخروى آن نيز بسيار است. و ما به ذكر بعضى از احاديث شريفه در اين باب اكتفا مىنماييم، و چون مطلب از امور واضحه رايجه است از طول كلام اجتناب مىنماييم.
روى في الوسائل عن محمّد بن يعقوب بإسناده عن أبي جعفر، عليه السلام، قال: إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل للشّرّ أقفالا، و جعل مفاتيح تلك الأقفال الشّراب، و الكذب شرّ من الشّراب. [1] «فرمود حضرت باقر العلوم، عليه السلام: خداى تعالى قرار داد براى شرّ قفلهايى، و كليدهاى آن قفلها را شراب قرار داد، و دروغگويى از شراب بدتر است.» اكنون قدرى تفكر كن در اين حديث شريف كه از عالم آل محمد، عليهم السلام، صادر شده است، و در كتابى كه مرجع تمام علماى امت است مذكور گرديده و تمام علما، رضوان اللّه عليهم، آن را قبول فرمودند، ببين آيا راهى براى عذر باقى مىماند؟ آيا اين سهل انگارى از دروغ جز از ضعف ايمان به اخبار اهل بيت عصمت (ع) از چيز ديگر مىشود؟ ما صور غيبيه اعمال را نمىدانيم و ارتباطات معنويه ملك و ملكوت را واقف نيستيم، از اين جهت از اين نحو اخبار تحاشى مىكنيم و امثال اينها را حمل به مبالغه مثلا مىنماييم، و اين خود طريقه باطلى است كه از جهل و ضعف ايمان مىباشد. فرضا كه اين حديث شريف را به مبالغه حمل كنيم، آيا اين مبالغه بايد بموقع باشد؟ آيا هر چيزى را مىشود گفت از شراب بدتر است، يا بايد طورى شرّ آن عظيم باشد كه با مبالغه توان گفت از شراب بالاتر است؟
و بإسناده عن أبي جعفر، عليه السّلام، قال: الكذب هو خراب الإيمان. [2]
[1] اصول كافى، ج 2، ص 339، «كتاب ايمان و كفر»، «باب كذب»، حديث 3. وسائل الشيعة، ج 8، ص 572، «كتاب حج»، باب 138 از «أبواب أحكام العشرة»، حديث 3.
[2] اصول كافى، ج 2، ص 339، «كتاب ايمان و كفر»، «باب الكذب»، حديث 4.