تعالى، كه شيطان است، سپردى و مختصات حق تعالى را به ديگران دادى، و آن انوارى كه روشنى بخش روح و قلب و سرمايه نجات و سعادت ابدى و سرچشمه لقاء الهى و بذر جوار محبوب است مبدل به ظلمات موحشه و شقاوت و هلاك ابدى و سرمايه بعد از ساحت قدس محبوب و دورى از لقاء حضرت حق تعالى كردى، مهيا باش از براى ظلمتهايى كه نور در دنبال ندارند و تنگنايى كه گشايشى ندارد و امراضى كه شفا پذير نيست: مردنى كه حيات ندارد. آتشى كه از باطن قلب ظهور كند و ملكوت نفس و ملك بدن را بسوزاند- چنان سوزاندنى كه خطور در قلب من و تو نكرده، چنانچه خداى تعالى خبر مىدهد در كتاب منزل خود در آيه شريفه نار اللّه الموقدَةُ الَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الأفْئدة. [1] از وصف آتشى كه (آتش خدا) استيلاى بر قلوب پيدا مىكند و قلوب را مىسوزاند. هيچ آتشى قلب سوزان نيست جز آتش الهى.
اگر فطرت توحيد از دست رفت، كه فطرة اللّه است، و به جاى آن شرك و كفر جايگزين شد، ديگر شفاعت شافعين نصيب انسان نشود، و انسان مخلد در عذاب است- آن هم چه عذابى؟ عذابى كه از قهر الهى و غيرت ربوبى بروز كند.
پس اى عزيز، براى يك خيال باطل، يك محبوبيت جزئى بندگان ضعيف، يك توجه قلبى مردم بيچاره، خود را مورد سخط و غضب الهى قرار مده، و مفروش آن محبتهاى الهى، آن كرامتهاى غير متناهى، آن الطاف و مراحم ربوبيت را به يك محبوبيت پيش خلق كه مورد هيچ اثرى نيست و از او هيچ ثمرى نبرى جز ندامت و حسرت. وقتى دستت از اين عالم كوتاه شد، كه عالم كسب است، و عملت منقطع گرديد، ديگر پشيمانى نتيجه ندارد و رجوع بيفايده است.
فصل يك تنبه علمى براى قلع ماده ريا
ما در اين جا تذكر مىدهيم به چيزى كه اميد است براى اين مرض قلبى مؤثر افتد در اين مقام و مقامات ديگر. و آن چيزى است كه مطابق برهان و مكاشفه و عيان و اخبار معصومين و كتاب خداست، و عقل شما هم تصديق دارد. و آن اين است كه خداى تبارك و تعالى به واسطه احاطه قدرتش در جميع موجودات و بسط سلطنتش در تمام كائنات و احاطه قيّوميش به كافّه ممكنات، تمام قلوب بندگان در تحت تصرف او
[1] «آتش بر افروخته خداست كه بر دلها شعلهور است.» (همزه 6- 7).