آخرتى جبرى مسلك مىشويم، غافل از اينكه اين هر دو باطل و غلط و خلاف دستورات انبيا، صلّى اللّه عليهم، و طريقه مستمره ائمه هدى و اولياى مقربين است. با آنكه آنها همه رحمت حق را معتقد بودند و ايمان آنها از همه بيشتر بود، با اين وصف آنى غفلت از انجام وظايف نمىكردند و دقيقهاى از سعى و كوشش باز نمىماندند. بردار صحيفه اعمال آنها را مطالعه كن. ادعيه و مناجاتهاى سيد الساجدين و زين العابدين، عليه السلام، را ملاحظه كن و دقت نما ببين در مقام عبوديت چه معامله مىكند و چه طور به وظيفه بندگى قيام مىكند، با اين وصف، وقتى صحيفه اعمال حضرت مولاى متقيان، امير مؤمنان، عليه السلام، را مىبيند، تأسف مىخورد و اظهار عجز مىكند! [1] پس ما يا بايد آنها را، نعوذ باللّه، تكذيب كنيم و بگوييم اطمينان و اميان به رحمت حق نداشتند مثل ما! يا بايد خود را تكذيب كنيم و بفهميم كه اينها كه ما مىگوييم از مكايد شيطان و غرور نفس است كه مىخواهند ما را از راه مستقيم منحرف كنند. پناه مىبريم به خداى تعالى از شرّ آنها.
پس اى عزيز، همان طور كه حضرت ابى ذر دستور به آن مرد داده، علوم بسيار است ولى علم نافع براى امثال ماها آن است كه با خود اين قدر بدى نكنيم. بفهميم كه دستورات انبيا و اوليا، عليهم السلام، كشف حقايقى است كه ماها از آنها محجوب هستيم. آنها مىدانند كه اين اخلاق ذميمه و اعمال سيّئه چه صورتهايى دارد و چه ثمراتى از آنها حاصل مىشود، و اين اعمال حسنه و اخلاق كريمه چه صورتهاى خوب ملكوتى دارد. همه را فرمودند و دوا و درمان و درد و مرض را بيان كردند. تو اگر عاطفه با خود دارى، بايد از آن دستورات نگذرى و درد خود را دوا نمايى و مرض خود را معالجه كنى، خدا مىداند كه اگر با اين حال كه هستيم به آن عالم منتقل شويم، به چه مصيبتها و دردها و مرضها گرفتار مىشويم. و الحمد للّه أوّلا و آخرا.