علاوه بر اين، تو اگر دشمنى نيز دارى با شخصى كه از او غيبت مىكنى، مقتضاى دشمنى نيز آن است كه از او غيبت [نكنى] اگر ايمان به احاديث دارى، زيرا كه در حديث وارد است كه حسنات غيبت كن منتقل مىشود به نامه عمل كسى كه از او غيبت كرده، و سيئات اين به نامه آن منتقل مىشود. پس خواستى دشمنى با او كنى، با خود دشمنى كردى. پس بدان با خداوند نمىتوانى ستيزه كنى. خداوند قادر است با همين غيبت تو آن شخص را در نظر مردم عزيز و محترم كند، و تو را به واسطه همين در نظر آنها خوار و ناچيز كند، و در محضر كروبيين نيز همين معامله را كند: نامه اعمال تو را از سيّئات پر كند، پس تو را مفتضح كند، و نامه اعمال او را از حسنات پر كند، و او را معززّ و محترم كند. پس، بفهم كه با چه قادر جبّارى در ستيزه هستى، و از دشمنى او بترس.
و اما عملى، به اين است كه تا چندى با هر زحمت شده كفّ نفس از اين معصيت كرده، مهار زبان خود را در دست گرفته كاملا از خود مراقبت كنى، و با خود قرار داد كنى كه چندى مرتكب اين خطيئه نشوى، و از خود مراقبت و محافظت كنى و حساب خود را بكشى، اميد است ان شاء اللّه پس از مدت كمى اصلاح شده قلع ماده آن بشود. و كم كم كار بر تو آسان مىشود، پس از چندى احساس مىكنى كه طبعا از آن منزجر و متنفرى، پس راحتى نفس و التذاذ آن در ترك اين مىشود.
فصل در بيان آنكه ترك غيبت در موارد جايز اولى است
بدان كه علما و فقها، رضوان اللّه عليهم، مواردى را از حرمت غيبت استثنا فرمودند كه در كلمات بعضى بالغ برده موضوع مىشود. و ما در صدد شمردن آنها نيستيم، زيرا كه اين اوراق موضوع براى بحث فقهى نيست. آنچه لازم است در اين مورد ذكر كنيم اين است كه انسان بايد در همه موارد از مكايد نفس ايمن نباشد و با كمال دقت و احتياط تامّ مشى كند، و در صدد عذر تراشى نباشد كه يكى از موارد استثنا را به دست آورده به عيبجويى و بذله گويى سر گرم شود.
مكايد نفس بسيار دقيق است. ممكن است انسان را از راه شرع مموّه [نموده] گول زند و وارد در مهالك كند. مثلا غيبت متجاهر به فسق گرچه جايز است. بلكه در