بعض موارد كه موجب ردع او شود واجب است و از مراتب نهى از منكر به شمار مىآيد، ولى انسان بايد ملاحظه كند كه داعى نفسانى او در اين غيبت آيا همين داعى شرعى الهى است، يا داعى شيطانى و محرّك نفسانى در آن مدخليت دارد.
اگر داعى الهى دارد، از عبادات به شمار مىآيد، بلكه غيبت با قصد اصلاح متجاهر و عاصى از اوضح مصاديق احسان و انعام به اوست، گرچه خودش نفهمد. ولى اگر مشوب به فساد و هواهاى نفسانى است، در صدد تخليص نيت برآيد و از اعراض مردم بدون قصد صحيح اعراض كند بلكه عادت دادن نفس را به غيبت در مورد جايز نيز مضر به حال آن است، زيرا كه نفس مايل به شرور و قبايح است، ممكن است به واسطه احتراز ننمودن از آن در موارد جايز، كم كم وارد شود به مرحله ديگر كه آن موارد محرّمه است. چنانچه ورود در شبهات با آنكه جايز است ولى نيكو نيست، چون آنها حماى محرّمات است و ممكن است انسان به واسطه ورود در آنها در محرّمات نيز وارد شود. انسان بايد حتى الامكان نفس را پرهيز از اين امور دهد و از چيزهايى كه احتمال سركشى نفس در آنها مىرود احتراز كند.
بلى، در مواردى كه غيبت واجب مىشود، مثل مورد سابق و بعضى موارد ديگر كه علما ذكر فرمودهاند، البته بايد اقدام نمود، ولى نيت را از هواى نفس و متابعت شيطان بايد تخليص نمود. ولى در موارد جواز ترك آن اولى و احسن است. هر امر جايزى را انسان نبايد مرتكب شود، و خصوصا اين طور از امور كه مكايد نفس و شيطان در آن خيلى كارگر است. در روايت است كه حضرت عيسى، سلام اللّه عليه، با حواريّين به مردار سگى گذشتند. حواريّين گفتند: چه قدر بوى اين مردار بد است! حضرت عيسى، عليه السلام، فرمود: چه قدر دندانهاى او سفيد است [1]! البته مربى نوع بشر بايد صاحب چنين نفس تزكيه شدهاى باشد. راضى نشد از مصنوع حق تعالى ذكر سوء شود. آنها نقص او را ديدند، آن حضرت كمال آن را گوشزد آنها كرد. شنيدم در حديث است از حضرت عيسى، عليه السلام، كه فرموده: مثل مگس كه بر قاذورات مىنشيند نباشيد كه به موارد عيوب مردم متوجه باشيد.
و از حضرت رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله. روايت شده، قال: طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب النّاس. [2] انسان خوب است كه همان طور كه تفحص از عيوب مردم مىكند، قدرى از عيوب خود تفحص كند. چه قدر زشت است كه انسان داراى هزاران معايب از خود غفلت كند و به معايب ديگران بپردازد و آن را
[1] و روى أنّه عليه السّلام مرّ مع الحواريين على جيفة، فقال الحواريون: ما أنتن ريح هذا الكلب: فقال عيسى عليه السلام: ما أشدّ بياض أسنانه. بحار الانوار، ج 14، ص 327، «كتاب النبّوة»، «باب 21، حديث 47».
[2] «خوشا به حال كسى كه عيب خودش او را از عيبهاى ديگران باز دارد.»