تتّبع اللّه عورته، يفضحه و لو في بيته. [1] حضرت صادق، عليه السلام، از حضرت رسول، صلّى اللّه عليه و آله، حديث مىكند كه فرمود: «اى گروهى كه بزبان اسلام آورديد و ايمان به قلب شما وارد نشده، مذمّت نكنيد مسلمانان را و جستجو نكنيد قبايح مستوره آنها را، زيرا كه كسى كه عورات آنها را جستجو كند، خداوند جستجو كند عورات او را، و كسى را كه خدا جستجوى عورت او كند، مفتضح كند او را و اگر چه در خانهاش باشد.» خداوند تبارك و تعالى غيور است و هتك مستور مؤمنين و كشف عورات آنها هتك ناموس الهى است. اگر انسان بيحيايى را از حدّ گذراند و هتك حرمات الهيه نمود، خداوند غيور مستورات او را، كه به لطف و ستّاريت خود ستر فرموده بود، مكشوف مىفرمايد و هتك مستور آن را مىفرمايد، و در بين مردم در اين عالم و ملائكه و انبيا و اوليا، عليهم السّلام، در آن عالم مفتضح مىشود.
و در حديث شريف كافى سند به حضرت باقر العلوم، عليه السلام، رساند:
قال لمّا اسرى بالنّبي، صلّى اللّه عليه و آله، قال: يا ربّ، ما حال المؤمن عندك.
قال: يا محمّد، من أهان لي وليّا، فقد بارزنى بالمحاربة، و أنا أسرع [شيء] إلى نصرة أوليائي. [2] فرمود باقر العلوم، عليه السلام، در معراج رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، عرض كرد: «اى پروردگار چگونه است حال مؤمن پيش تو؟» فرمود: «اى محمد، كسى كه اهانت كند براى من دوستى را، پس بتحقيق ظاهر شده است به محاربه با من، و من سريعتر هستم به سوى يارى كردن دوستان خودم از هر چه.» و احاديث در اين رديف بسيار است.
و شيخ صدوق سند به حضرت صادق، عليه السلام، رساند كه فرمود در ضمن حديثى: و من اغتابه بما فيه، فهو خارج من ولاية اللّه تعالى داخل في ولاية الشّيطان. [3] يعنى «كسى كه غيبت كند او را (كسى را كه اهل ستر و عدالت است در ظاهر، گرچه مذنب باشد پيش خودش) خارج شود از ولايت خداى تعالى و در ولايت شيطان وارد شود.» معلوم است كسى كه از ولايت حق خارج شود و در ولايت شيطان داخل شود، از اهل نجات و ايمان نخواهد بود. چنانچه در حديث سابق اسحاق بن عمّار نيز گذشت كه اسلام مغتاب لسانى است و ايمان در قلبش وارد نشده. معلوم است كسى كه مؤمن به خدا باشد و مصدّق به روز جزا و معتقد به
[1] اصول كافى، ج 2، ص 354، «كتاب الايمان و كفر»، «باب من طلب عثرات المؤمنين»، حديث 2.
[2] اصول كافى، ج 2، ص 352، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب من اذى المسلمين»، حديث 8.
[3] بحار الانوار، ج 72، ص 248، «كتاب العشرة»، «باب الغيبة»، حديث 12.