چاهى است در مكّه، و نزد اهل معنى كنايه از عين اليقين است.
چاه كنعان
چاهى كه برادران يوسف، وى را در آن انداختند و در اصطلاح اهل معرفت، كنايه از جهان تاريك و ظلمانى است.
چشم
در اصطلاح سالكان و اهل عرفان، اشارت به شهود حق است.
چليپا
در لغت به معنى خاج و صليب است كه مسيحيان، همراه با شبيه عيسى مسيح- عليه السّلام- به گردن مىآويزند. در ادب عرفانى، كنايه از زلف معشوق است و مظهر جلال الهى.
چنگ
سازى بسيار قديمى با 46 سيم كه با انگشت نواخته مىشود. در ادب عرفانى، اصولا هر يك از آلات موسيقى، راز و رمزى است و مراد از آن، التفات دل به عالم ملكوت است.
چهره
در اصطلاح اهل باطن، تجلّيات را گويند كه سالك به كيفيّت آن آگاه شود و علم او در وى باقى بماند.
حال
در لغت، كيفيّت و چگونگى است و در اصطلاح، وارد قلبى را گويند بدون قصد و اكتساب.
حجاب
- پرده
حسن
در لغت، نيكويى و جمال است و در اصطلاح، جمعيّت كمالات را گويند در يك ذات؛ و اين جز حقتعالى را نباشد.
حق
در لغت، ضدّ باطل و نيز سزاوار بودن است و در اصطلاح، عبارت از وجود مطلق است.
حكمت
در لغت، به معنى دانايى و معرفت است و در اصطلاح، علم به حقايق اشيا و اوصاف و خواص و احكام آنها، آنطور كه هست.