است، و منافات ندارد كه معنائى يا معانى دقيقترى از براى آن باشد، چنانچه بعضى از آن را ذكر نموديم.
تفسير حكمى
ممكن است از براى سوره مباركه «توحيد»- كه براى متعمّقين آخر الزّمان وارد شده- تفسيرى حكيمانه كه موافق موازين حكميّه و براهين فلسفيّه است باشد. و آن، چنان است كه از شيخ بزرگوار، عارف شاهآبادى[498] مدّ ظلّه، استفاده نمودم:
پس هو اشاره به صرف الوجود و هويّت مطلقه است. و آن، برهان بر شش مطلب شامخ حكمى است كه در سوره مباركه براى حق تعالى اثبات فرموده:
اول مقام «الوهيّت»، كه مقام استجماع جميع كمالات و احديّت جمع «جمال» و «جلال» است، چون در مقامات مناسبه از مسفورات حكميّه ثابت شده كه صرف وجود و هويّت مطلقه صرف كمال است، و الّا لازم آيد كه صرف وجود هم نباشد. و چون بيان اين مطالب طولانى شود و احتياج به مقدّمات دارد، به اشاره اكتفا كنم.
دوم مقام «احديّت»، كه اشاره به بساطت تامّه عقليّه و خارجيّه و ماهويّه وجوديّه، و تنزّه از مطلق تركيبات عقليّه، چه جنس و فصل باشد و چه مادّه و صورت عقليّه باشد، يا خارجيّه، چه ماده و صورت خارجيّه يا اجزاء مقداريّه است، مىباشد. و برهان بر اين مطلب نيز همان برهان صرف الوجود و هويّت مطلقه [است] زيرا كه اگر صرف احدى الذّات نباشد، لازم آيد كه از صرفيّت بيرون آيد و از ذاتيّت خود منسلخ شود.
سوم مقام «صمديّت» است، كه اشاره به نفى ماهيّت است. و جوف نداشتن و ميان تهى نبودن نيز اشاره به ماهيّت نداشتن و نقص امكانى نداشتن