بدان كه اهل ظاهر در نكته ذكر نعبد و نستعين به صيغه متكلّم مع الغير، با آن كه عابد واحد است، نكاتى گفتهاند.
از آن جمله آن كه عابد را حيلهاى شرعيّه به نظر رسيده كه به وسيله آن عبادتش مقبول درگاه حق تعالى افتد. و آن، آن است كه عبادت خود را در ضمن عبادت ساير مخلوق، كه از جمله آنها است كمّل از اولياء كه حقّ تعالى عبادت آنها را قبول مىفرمايد، تقديم بارگاه قدس و دستگاه رحمت كند تا به اين وسيله عبادت او نيز ضمنا قبول شود، زيرا كه از عادت كريم نيست كه تبعّض صفقه كند.
و از آن جمله آن كه چون تشريع نماز در اول امر به جماعت بوده از اين جهت به لفظ جمع ادا شده.
و ما در سرّ جملى اذان و اقامه نكتهاى گفتيم كه از آن، كشف اين سرّ تا اندازهاى مىشود. و آن آن است كه اذان اعلان قواى ملكيّه و ملكوتيّه سالك است براى حضور در محضر، و اقامه بهپاداشتن آنها است در حضور. و چون سالك قواى ملكيّه و ملكوتيّه خود را در محضر حاضر نمود و قلب كه پيشواى آنها است به سمت امامت به پاى خاست ف- قد قامت الصّلاة و المؤمن وحده جماعة،[434] پس نعبد و نستعين و اهدنا، تمام به واسطه اين جمعيت حاضره در محضر قدس است. و در روايات و ادعيه صادره از اهل بيت عصمت و طهارت، كه سر چشمه عرفان و شهودند، اشاره به اين معنى شده است.
و وجه ديگر كه به نظر نويسنده مىرسد، آن است كه چون سالك در الحمد للّه جميع محامد و اثنيه را از هر حامد و ثناجويى در ملك و ملكوت، مقصور و مخصوص به ذات مقدّس حق نمود، و نيز در مدارك ائمّه برهان و
[434] -« مؤمن به تنهايى جماعت است.» وسائل الشيعة، ج 5، ص 379،« كتاب الصّلاة»،« أبواب صلاة الجماعة»، باب 4، حديث 2 و 5.